علی ولی تمامی اهل راز شد
الحمد لله الذی جَعَلنَا مِنَ المُتمَسِکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع).
از امروز تا 15روز دیگر در این وب از مناقب علی و صحابی بزرگوارش مطلب نوشته خواهد شد.
وچون حق علی(ع) از خلافت غصب شد و با تهدید اورا،امیر بر حق کائنات را خانه نشین کردند 12تن از یاران خاص و شیعیان مخلص و صحابی گرانقدر پیامبر(ص) که همه از سابقه داران و مجاهدان اسلام بودند به نزد علی(ع) شتافتند و اذن جهاد خواستند، مولا به آنان توصیه کرد جای آنکه علنی به مخالفت برخیزند و قیام کنند نزد غاصبین با ادله روشن روند و به عنوان صحابی بزرگ از حق الهی ولایت و نه حق خلافت علی(ع) که البته مقام الهی امامت امت و ولایت هم از آنِ علی(ع) بود دفاع کنند.
آن 12نفرذ عبارتند از:
1. خالدبن سعید 2. ابوذرغفاری 3. سلمان فارسی 4. مقداد 5. بریده اسلمی 6. عماریاسر 7. خزیمه 8. ابوالهیثم 9. سهل بن حنیف 10. ابوایوب انصاری 11. زیدبن وهب 12. ابن مسعود
اینان از صحابی کبار رسول الله(ص) و محبان و مخلصان حضرت امیر بودند که بر سر پیمان خود ایستادند و جانانه بر سر طریق ولایت جان دادند . دیگران مارا به بی احترامی به صحابی حضرت رسول(ص) متهم می کنند درحالی که بزرگترین اصحاب رسول الله(ص) همه به علت عشق به علی(ع) مغضوب خلفا شدند. آنان اند که صحابی را فقط 3خلیفه خود می پندارند و دیگران را هیچ...
در متن ذیل گوشه هایی بسیار کوچک از زندگی چند تن از بزرگان صحابی و زعمای عاشق و مجاهد شیعه بیان می شود:

ابن مسعود ( مجاهد قرآن پژوه):
او از مردم مکه و ششمین نفری بود که مسلمان شد. او برای دین خدا دوبار هجرت کرد؛یک بار به حبشه و بار دیگر به مدینه.
رسول خدا(ص) در جمع یاران بارها بهشت را به ابن مسعود وعده داده بود. او لاغر و نحیف و قد کوتاه بود،اما بسیار آراسته و معطر. روزی ابن مسعود از درختی رفت بالا تا برای رسول الله(ص) میوه بچیند،همراهان ساق پای باریک اورا دیدند و خندیدند پیامبر(ص) فرمود: " به چه می خندید ؟! دو ساق ابن مسعود در هنگام سنجیدن و مقایسه و در میزان،از کوه احد سنگین تر است"
ابوموسی اشعری که به شدت مورد اعتماد فِرَقِ اسلامی است بارها به علم و برتری ابن مسعو شهادت داد.
ابن مسعود اولین مجاهدی بود که با شجاعت در برابر مشرکان و کنار بیت الله الحرام آیات قران و سوره مبارکه الرحمن را تلاوت کرد و به شدت به دست مشرکان مضروب شد.
او از اولین حفاظ قرآن بود. در بیشتر نبرد ها در کنار رسول الله (ص) جنگید. او در بدر و احد و حنین حماسه ها آفرید.
در جنگ بدر ابن مسعود به سراغ ابو جهل رفت. ابوجهلی که در صدمه به اسلام و توهین به رسول خدا(ص) از هیچ عملی کوتاهی نکرده بود حالا زخمی پیش پای ابن مسعود بود. ابن مسعود پا بر سینه ابوجهل نهاد و آن ملعون ابن مسعود را به تمسخر گرفت اما ابن مسعود نه تنها عصبانی نشد بلکه مصمم تر شد تا برای رضای خدا آن ملعون را از بین ببرد. وقتی کار برای ابوجهل سخت شد از ابن مسعود خواهش کرد سرش را با گردن ببرد که وقتی بر نیزه می شود از باقی سرها بلند تر باشد(تکبر و حماقت را ببین) اما ابن مسعود چنان سرش را از بیخ برید که مقداری از سرش روی گردنش ماند. او کشنده ابوجهل بود.
گاهاً حتی رسول خدا(ص) به او می گفت فلان سوره را برایم قرائت کن ابن مسعو حیا می کرد و رسول الله(ص) می گفت می خواهم قرآن را با صدای تو بشنوم.
اقدامات سیاسی:
عصرابوبکر:
ابن مسعود این مجاهد کبیر و این مفسر و قاری و حافظ و عامل بزرگ به قرآن برای دفاع از حق حقه امیر المومنین علی(ع) در برابر ابوبکر در مسجد جزو همان 12نفر برخواست و گفت: " ای گروه قریش!...شما و نیکان شما خوب می دانید که اهل بیت پیامبرتان به پیامبر(ص)از شما نزدیکترند و اگر این خلافت و زمامداری را با حساب خویشاوندی و نزدیکی به پیامبر(ص)می دانید و می گویید که سابقه شما در اسلام زیادتر است پس بدانید که اهل بیت پیامبرتان به آن حضرت نزدیک ترند از شما و نیز در اسلام با سابقه ترند و پیش قدم تر و علی ابن ابی طالب(ع) صاحب این امر.پس انچه خداوند برایش قرارداده است به او بازگردانید و به عقب برنگردید و به جاهلیت رجعت نکنید که در نتیجه دچار یک دگرگونی شوید.
عصر عمر:
ابن مسعود در زمان عمر به توصیه مولا و مقتدایش حضرت علی (ع) برای جلوگیری از انحراف بیشتر در امور امت و عدم ایجاد اختلاف در امور مسلمین به همراه دیگر کبار صحابه چون سلمان و عمارو دیگران به عرصه حکومت پیوست و گاهاً در جنگ ها هم شرکت می کرد و مناصب حکومتی پذیرفت. او همزمانی که عمار توسط عمر به دار الحکومة کوفه منصوب شد به عنوان وزیر و مسئول خزانه همراه یار دیرینه عمار یاسر گشت. عمر در حکمش اینچنین گفت: ای مردم کوفه عمار یاسر را به عنوان امیر و فرمانروا و ابن مسعود را به عنوان اموزگار و وزیر به سوی شما اعزام کردم اینان از پاکان و برگزیدگان اصحاب پیامبر(ص) و از اهل ((بدر)) هستند.
عصر عثمان:
اوج مجاهدت ها و فعالیت های سیاسی ابن مسعود بر می گردد به دوران عثمان. عثمان که در فساد در حکومت شهره عام و خاص بود و مورد لعن همه بزرگان، به شدت در مخالفت با این مسعود و صحابی بزرگ می کوشید. عثمان پس از روی کار امدن عمار را از حکومت کوفه برکناروسعد بن ابی وقاص را والی کوفه قرارداد. روزی سعد از ابن مسعود که خزانه دار بود پولی قرض گرفت و از پس دادنش ممانعت می ورزید که تلاش ابن مسعود برای بازپس گیری آن وجه و حفظ بیت المال حتی در مواجهه با حاکم شهر ستودنی است. پس از سعد بن ابی وقاص عثمان حاکم کوفه را ولید بن عقبه قرار داد. ولیدی که پدرش دشمنی بزرگی با پیامبر داشت و در جنگ بدر علیه پیامبر شرکت کرد وبارها آب دهان به صورت رسول خدا(ص) انداخت و خودش چون علی به دستور پیامبر گردن پدرش را زده بود به شدت از علی و پیامبر(ص) کینه داشت.
ولید روزی از بیت المالی که مسئولش ابن مسعود بود پولی قرض گرفت و پس نمی داد. ابن مسعود روزی از جانب عثمان نامه ای دریافت کرد که "تو خزانه دار ما هستی کاری به کار ولید نداشته باش و هرچه از بیت المال گرفته عیبی ندارد "
ابن مسعود به مسجد کوفه امد و فریاد زد امشب از بیت المال مسلمین 100هزار دینار مفقود شده و در این باره هیچ نامه ای از سوی خلیفه نرسیده. عثمان ابن مسعود را از خزانه داری کوفه عزل کرد و او هم کلیدهای خزانه داری را به سوی ولید پرت کرد و کناره گیری کرد. او انقدر شجاع بود که روزی که ولید در حالت مستی به نماز صبح ایستاد و آنرا 4رکعت خواند با کفش بر دهانش کوبید و با همراهی مردم سنگ بارانش کرد
عثمان همچنین برای جمع آوری قرآن و جلوگیری از تشدد قرائت ها دستور داد همه کتابت های قرآن از همه نواحی عالم اسلام به مدینه منتقل شود و او انجا همه را از بین برد و به ((زیدبن ثابت)) دستور داد تا کتابت جدید و صحیحی گرد آوری کند.ابن مسعود در واکنش به این اقدام گفت من هفتاد سوره از دهان پیامبر(ص) گرفتم در حالی که زیدبن ثابت هنوز کودکی بود که به بازی مشغول بود. ابن مسعود به جبر حکومت مجبور شد قرآن خودش را بدهد اما سالها مردم کوفه که تحت آموزش ابن مسعود قرآن فراگرفته بودند بر مسیر او حرکت کردند.
عثمان دستور اخراج و تبعید ابن مسعود را از کوفه داد. پس از چندی ابن مسعود به دستور عثمان به مدینه منتقل شد . هنگام ورود ابن مسعود به مسجد مدینه عثمان بالای منبر بود که شروع به فحاشی به ابن مسعود کرد. اما او در پاسخ گفت من انچه می گویی نیستم بلکه من در روز بدر و بیعت رضوان و خندق و حنین در کنار رسول الله(ص) بودم.
عایشه بر سر عثمان فریاد کشید که حرمت ابن مسعود را نگه دارید. به دستور عثمان ابن مسعود را از مسجد بیرون برده و در خارج مسجد مورد ضرب و شتم قراردادند که دنده اش شکست و بی هوش شد و نماز ظهر و عصر ان روزش قضا شد.
ابن مسعود به دستور عثمان دو سال حق ترک مدینه را نداشت. ابن مسعود به علت انکه بر پیکر ابوذر غفاری صحابی بزرگ که به دستور عثمان به ربذه تبعید شده بود نماز کرده بود 40ضربه شلاق به دست عثمان خورد.
او به دلیل شدت جراحات بیمار شد و از پی ان به شهادت رسید اما در عین صلابت . به عمار وصیت کرد نگذارد عثمان بر او نماز گذارد که همان شد.
رحمت و رضوان خدا بر ابن مسعود
http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/famous_man/2012/9/11/77072.html#.UI1lPmfT7Pg