یادآوری:

1358.11.15 تهران – بیمارستان قلب

مراسم تنفیذ حکم اولین رییس جمهور انقلاب اسلامی ایران

امام خمینی(ره)، آن مرد الهی و اسطوره تمام نشدنی و آن رهبر بی بدیل آزادی خواهان و مستضعفان عالم می خواهد، برای اولین منتخب ریاست جمهوری ایران اسلامی که حاصل اراده ملت است حکم تنفیذ صادر کند. پیر جمارانی ما در بستر بیماری مهمترین و خطرناک ترین سوراخی که امکان دارد مدیران از آن گزیده شوند را به همه گوشزد می کند.

با همان لحن نازنینش می فرماید : " حُبُّ الدنیا، راس کُلِ خطیئة "

حدیث:

" حُبُّ الدنیا، راس کُلِ خطیئة " حدیثی است از امام سجاد(ع) که در آن می فرماید بعد از معرفت به خدا و رسولش، هیچ عملی نزد او محبوب تر از دنیا گریزی و ترک دنیا نیست؛ سپس امام سجاد(ع) مولفه ها و نشانه های دنیا طلبی را بیان می کنند که لزوماً برای آنکه شامل دنیا طلبان نباشیم باید از این مشخصه ها دوری کنیم. امام سجاد(ع) در ادامه حدیث می فرمایند که 7 عمل نشانه دنیا طلبی است؛ 1- علاقه به مسایل جنسی، و شهوت پرستی 2- محبت و علاقه به فرزند ( قاعدتاً منظور علاقه است که انسان را از خدا و دین دور کند) 3- حب ریاست 4- علاقه به راحت طلبی و تن آسایی 5- علاقه به اینکه همیشه بالاتر از بقیه باشد و خود را برتر از بقیه بداند ( در حدیثی فرموده اند اگر حتی دلت بخواهد بند کفشت از دیگری بهتر باشد شامل این مورد هستی و حتی صریح آیه قرآن می فرماید فرعون را این صفت، فرعون کرد!!!) 6- حب کلام و علاقه مند بودن به اینکه همیشه حرف بزند، در چشم باشد، جلسه را بدست بگیرد و با بیانش خودنمایی کند 7- علاقه به مال و ثروت اندوزی. امام سجاد(ع) بعد از برشمردن این 7 صفت فرمودند: کسی که این صفات در اوست دنیاطلب و گرفتار حب دنیاست و سپس اشاره فرمودند که : " حُبُّ الدنیا، راس کُلِ خطیئة "

نگاه:

واقعیت آن است که در بسیاری از ما حداقل یکی از این صفات و حداکثر همه این صفات موج می زند و همه ما باید حواسمان باشد که اگر این احساس و غرایز و مطالبات وسوسه انگیز را در خود از بین نبریم قطعاً از اثرات همین دنیا طلبی گرفتار آتش خواهیم شد. بنی صدر، هم ریاست طلب و قدرت طلب بود، هم راحت طلب و فراری از کار و تلاش. بنی صدر، هم دوست داشت بالاتر از همه باشد و همه زیردست او و هم به شدت اهل لفاظی و سخن گفتن و خودنمایی، با سخنان بزرگ گفتن. آخر، کارش هم همان شد که شد. امام(ره) بعدها و پس از فرار بنی صدر فرمودند بارها به او گوشزد کردم که اینها می خواهند تو را خراب کنند اما او گوش نکرد...!!! و در نهایت غرور و حب دنیا خاک بر سر بنی صدر کرد و او منفور تر از همه سیاسیون ایران؛ از ایران گریخت و وقتی می رفت بسیاری با نگاه به سرانجام بنی صدر با خود می گفتند: " حُبُّ الدنیا، راس کُلِ خطیئة "

امروز:

آن حدیث و آن هفت شاخص برای همیشه تاریخ ملاک هست و خواهد بود و همچنان دنیا طلبی در راس همه خطاهاست. بگذارید شفاف صحبت کنم. نمیخواهم کسی از کسان انقلاب را با بنی صدر خائن مقایسه کنم، اما خطراتی که او را تهدید می کرد همچنان به قوت خود باقی است و آن همان هوای نفس است. اینکه انسان به جایی برسد که خود را حق مطلق بداند و باقی را باطل؛ اینکه انسان احساس کند همه مسیرها خیانت به ملت است و تنها مسیر خودش هدایت و لطف به ملت و براساس همین باور عمل کند و پیش رود، این فاجعه است...

این روزها که از انقلاب می گذرد روزهای عجیبی است. انقلاب اسلامی و مردم مظلومش مانند گوشت قربانی وسط افتاده اند و باقی آقایانی که شهرت و مکنتشان را از رأی و مهربانی همین مردم دارند حالا چونان گرگ بر این گوشت قربانی دندان تیز کرده اند و از همه طرف حمله می کنند.

درباره دولت محترم که حرفی ندارم و او هم حرفی باقی نگذاشته است و فقط همین را بگویم که برخی دولت مردان هرگز از شعار مرگ بر خودشان که توسط مردم معترض در خیابان ها داده می شود ناراحت نمی شوند؛ چون آنها دارند به هدفشان که بدگمان کردن ملت به انقلاب اسلامی است می رسند. هرچند اشتباه می کنند. دنیا طلب تر از برخی دولتمردان فعلی گمانم هنوز زاییده نشده...!!!

حاشیه:

و اما مردم؛؛؛ ما مردم منتظر فرجام برجام بودیم که همه مشکلات حل شود اما امروز دلار بالای 4200 تومان داریم و گرانی های شدید. در همه این سختی ها و تبعیضات، ناگهان می بینیم رئیس دولت نهم و دهم که عملکرد او در سالهای ابتدایی دهه 90 یکی از مهمترین عوامل روی کارآمدن دولتمردان فعلی بوده است، سر بهانه های واهی با رییس قوه قضائیه به سر و کله هم پریده اند و مدام یکدیگر را به چنین و چنان متهم می کنند. کار به جایی رسید که اخیراً احمدی نژاد، آملی لاریجانی را از عدالت ساقط و خواستار استعفای او شده است و صد البته خود و حامیان ساده لوحش به رهبری بابت انتصاب آملی لاریجانی انتقادات شدید می کنند...!!!

تحلیل نگارنده:

از نظر نگارنده حرکات امروز احمدی نژاد دقیقاً ریشه در همان "حب الدنیا" دارد. او خود را بالاتر از بقیه می داند، او دلش برای خودکامگی های فراوانش در دوران ریاست جمهوریش تنگ شده و تشنگی دست یافتن به قدرت؛ قدرت تفکر را از او گرفته است. هرچند اعتقاد دارم یک موی احمد ی نژاد حتی امروز به همه وجودِ تکنوکرات های پر رو و زورگوی امروزی می ارزد. اما شدیداً معتقد هستم که احمدی نژاد برای دست یافتن به قدرت در سال 1400 برنامه جدی دارد.

او قصد ایجاد یک دو قطبی دارد. دو قطبی که یک قطب آن صادق آملی لاریجانی به عنوان نماینده حاکمیت و تحت الحمایه رهبری قرار دارد و قطب دیگر آن نیز احمدی نژاد به عنوان نماینده مظلومان!!! اما به خوبی می داند پیش بینی رهبر انقلاب درحکم عزل مشایی برای او کاملاً محقق شده است و طرفداران واقعی تفکر انقلابی او را رها کرده اند. قاعدتاً او نیاز به رای دارد؛ پس چه کسی می خواهد به او رای دهد؟؟؟ او یک طیف از عدالت طلبان ساده و گاهاً جاهلی که از فرط عدالت طلبی به ورطه افراط افتاده اند را با خود دارد. اما طیف وسیعی از افراد با او نیستند. احمدی نژاد می داند که حداکثر روی 5 تا 10 درصد ارای قشر انقلابی و ولایی می تواند حساب کند. لذا باید تن در دهد به تئوری مسخره ای که براساس همان تئوری مشایی را در رأس امور قرار داد. همان تئوری و فرضیه بی اساسی که مشایی براساس آن به ساکنان اسرائیل ابراز علاقه می کند!!!

تئوری:

 آنها اعتقاد دارند باید آرای خاکستری را جذب کرد. نه تنها آرای خاکستری بلکه باید آرای سبد جناح مقابل را نیز جذب کرد. او می خواهد اگر بیاید به صحنه کمتر از سال 88 رای نداشته باشد. احمدی نژاد می خواهد با فشار افکار عمومی از شورای نگهبان تایید صلاحیت بگیرد و خود را به نظام و رهبری مثلاً تحمیل کند. طبیعی است برای عملی کردن این پروژه نیاز به حمایت مردم دارد. همانگونه که گفته شد، طیف انقلابی که به او علاقه ندارد، لذا باید رأی خود را از سبد حریف سال 88 خود بیرون آورد. البته همین فکر و همین برنامه دلیل اصلی دور شدن حامیان انقلابی سابقش از او شد. او فکر می کرد انقلابیون که به طور عادی با او هستند؛ لذا رفت سراغ اعمالی که طیف غیرانقلابی و گاهاً ضد انقلابی را نیز با خود همراه کند که متأسفانه اولین نتیجه اش شد، دور شدن انقلابیون از او.

او حالا در میانه یک جاده مه آلود مانده است. نه روی رفتن دارد و نه مرد بازگشت است. او هرکار کرد و هر سخنی راند تا طرفداران این دولت که احتمالاً از مخالفین او هستند را با خود همراه کند نتوانست موفق باشد. در همه این سالهای بعد از سال 92 که ظلم های بیشماری به این مردم و انقلابشان شد؛ احمدی نژاد ساکت بود و هیچ انتقادی به دولت نکرد. او مدام می گفت برای حفظ مصالح اکنون سکوت کرده است!!! شاید اگر در انتخابات ریاست جمهوری  دوازدهم و سال 96، توسط شورای محترم نگهبان حکم به عدم صلاحیتش داده نمی شد و در عرصه حاضر می شد و قطعاً شکست می خورد این توهم محبوبیتش از بین می رفت. اما حالا او خود را محبوب دلها می داند و قائل به غصب حقش توسط حاکمیت است.

احمدی نژاد نیاز به آرای جریان اصلاحات، لیبرال و شبه لیبرال و در کل آرای جریان غیرانقلابی درون نظام دارد. خوب چه کند که جریان مقابل هرگز او را نمی پذیرد. حتی جواب نامه فدایت شوم مشایی در ایام انتخابات سال 96 را که خطاب به خاتمی ؛رییس جمهور دولت هشتم داده بود؛ دریافت نمی کند و مدام بی اعتنایی می بیند. اما حالا موقعیتی پیدا شده که او امید دارد بشود نقطه امید جریان اصلاحات و غیرانقلابی درون نظام.

موقعیت جدید:

جوانان اصلاح طلب و شبه لیبرال های وطنی از وعده های عملی نشده منتخبان دولتی و مجلسی شان ناراحت هستند؛ آنها دیدند که در بهمن 89؛ موسوی و کروبی فتنه گر حصر می شوند اما در اسفند سال 90 و یکسال بعد، خاتمی نه تنها اعتراضی به حاکمیت نمی کند بلکه در انتخابات مجلس سال 90 شرکت می کند و به شعارهای ضد حاکمیتی جلبک های سبز فتنه پوزخند می زند!!! آنها دیدند که با وعده آزادی سران فتنه از ایشان رأی گرفتند اما حالا حصر را تنگتر کردند. رفتار سران اصلاحات به جوانان آرمان گرای اصلاحات فهماند که قدرت از آرمان مهمتر است و حالا در این اوضاع و ابهامات جدی جوانان اصلاح طلب، احمدی نژاد به امید جذب آرای آنان یک شوی غیرتمندانه در دفاع از معاونش یعنی بقایی راه انداخت. این در حالی بود که معاون سابقش یعنی "رحیمی" و شخصی مانند "عبدالرضاداوری" در زندان هستند و او هیچ اسمی از انان نمی آورد اما برای بقایی آمده است وسط!!!

احمدی نژاد فکر می کند اکنون بسیاری از جوانان اصلاح طلب با خود می گویند ببینید که احمدی نژاد واقعاً مرد میدان است و شجاعت به عینیت رساندن آرمان ها را دارد؛ پس بهتر است برویم به سوی او...!!! احمدی نژاد برای جذب آرای اصلاح طلبان برخلاف فرمایشات رهبری اقدام می کند؛ او و مشایی و بقایی، مستقیم و غیر مستقیم به ارکان نظام و شخص رهبری انتقادات تند می کنند. آنها همه این کارها را می کنند تا آرای اصلاح طلبان را به سبد خود بیاورند!!!

احمدی نژاد امروز به این نتیجه رسیده است که برای جذب آرای اصلاح طلبان باید برود سراغ حمله به قوه قضاییه، او می داند چون بزرگان دولت سر برخی پرونده ها از قوه قضاییه گلایه مند هستند؛ اصلاح طلبان هم که قطعاً با قوه قضاییه و رییس ضد فتنه اش مشکل دارند؛ پس باید برای نزدیکی به آنها به قوه قضاییه حمله کرد.

حرف آخر:

در واقع راز حملات همه جانبه احمدی نژاد به قوه قضاییه اولاً به حاشیه کشاندن پرونده قضایی رفیق شفیقش یعنی بقایی است . ثانیاً دنبال رأی جمع کردن از جریان شبه لیبرال کشور است. او امروز انتقاداتی به قوه قضاییه وارد می کند که زمانی که در قدرت بود هیچ اشاره ای به آنها نمی کرد. او در زمان ریاست جمهوری اش به خبرنگار آمریکایی گفته بود قوه قضاییه کاملاً مستقل است و نباید از رییس جمهور انتظار آزادی زندانی داشته باشید؛ اما حالا به کلی استقلال و عدالت قوه قضاییه را زیر سوال می برد.

آقای احمدی نژاد حواست باشد که  " حُبُّ الدنیا، راس کُلِ خطیئة "

هشدار:

1- بدانید و آگاه باشید اشتباهات امروز احمدی نژاد هرگز توجیه فتنه88 نمی شود. زیرا فتنه 88 علیه احمدی نژاد نبود و علیه نظام اسلامی بود. از 30 خرداد دیگر شعار فتنه گران شده بود " انتخابات بهانه است – اصل نظام نشانه است..."

2- توجه همه را جلب می کنم به این سخنان طلایی امام خمینی(ره):

دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همه‌تان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا می‌کنیم. خیر! مساله این حرفها نیست. من را نمی‌شود بازی داد! دعوای خود من و شما و همه کسانی که دعوا می‌کنند همه برای خودشان است. همه می‌گویند پیش بده برای ما! همه می‌خواهند تمام این قدرت را. چی‌چی آخر، من نمی‌فهمم چه قدرتی الآن در کار هست!
امام خمینی (ره)؛ 06 خرداد 1360