روزگارغریب ...

 اینقد دلم میخواد ده ها تحلیل و مطلب بنویسم اما به علت یک سری مشغله های کاری و البته قسمت شدن ناگهانی زیارت عتبات عالیات اصلا هوای نوشتن نیست.

فقط همین اول کار بگم این بار انتخابات 4قطبی و بین 4تفکر غالب هست.

1-دشمنان ولایت فقیه (جریان انحرافی و فتنه)

2- مخالفین ولایت فقیه (اصلاحات و کارگزارانی ها و عده ای از پیرمدان سیاست)

3- حامیان ولایت فقیه (راست سنتی و بعضی اعضا 7+8 و دعخ ای از اصحاب جامعتین)

4- حامیان و ملتزمین به ولایت مطلقه فقیه ( عده ای از ارادتمندان به آیت الله مصباح و چهره های ناب انقلابی که جزو رویش ها می باشند. جوانان ساده زیست، عالم، بانشا، انقلابی و کارا)

انشا الله به امید انتخاب اصلحی برخواسته از طیف حامیان ولایت مطلقه فقیه

پی نوشت...

* اصل مطالب و تحلیل ها باشد از 5خرداد و بازگشت از سفر عتبات

** شاید عده ای بگویند اگر دو طیف اول وجود داشته باشند اصلا تایید صلاحیت نمی شوند که باید بگوییم این تقسیم بندی براساس اعتقادات و وباورهای آنان است نه ظاهرسازی هاشان)

***از همه دوستان و رفقا التماس دعای مخصوص دارم و البته طلب حلالیت

****فقط دقت کنید این روزها چه کسانی از چه کسانی حمایت می کنند. برای عده ای دشمنان دیروز شده اند دوستان فدایی امروز

***** عده ای می خواهند مانند سال 84 و 88 فضارا دو قطبی کنند مابین هاشمی و مشایی که جفتشان هم از یک کاسه آب می خورند و هرکدامشان هم رای بیاورند بنده اند مبادا فریب بخوریم و به همان القا کنند فضا دوقطبی است!!!

تا 5خرداد درود و دوصد بدرود

سيدي خندان، بر زورقي شكسته!!!


بالاخره 17اردي بهشت 92 فرارسيد و زنگ ثبت نام انتخابات رياست جمهوري زده شد. هميشه اولين روز انتخابات و آخرين روز ان، مهمترين روزها به حساب مي آيند و فقط كافي است تا ساعت 20 روز 22ارديبهشت92 صبر كنيم تا تكليف همه احساس تكليف كرده ها مشخص شود. اما در اين ميان جبهه اصلاحات و سيد محمد خاتمي داستان جالبي دارند كه در اين باره چند خطي مي نويسم...

ما به استرات‍‍ژي، مي آيم و نمي ايم ايشان عادت كرده ايم و بارها اين عمل را از ايشان و جبهه اصلاحات ديده ايم.

اصلاح طلبان در اين انتخابات موقعيت حساس و عجيبي دارند. آنان خودشان مي دانند در انتخابات رياست جمهوري جايي براي عرض اندام ندارند و همه ي همُّ و غمشان را گذاشته اند براي انتخابات شوراها اما اين به ان معنا نيست انتخابات رياست جمهوري را فراموش كنند بلكه حداقل بايد براي تبديل نشدن زغال هاي روشن به خاكستر اين جريان تلاش كنند.

آنان حتما در انتخابات رياست جمهوري كانديدا خواهند داشت، اما نه براي پيروزي بلكه براي تخمين تعداد حاميان و ايجاد زمينه اي براي تشكيل يك حزب و جريان جديد. اما با نگاهي به كانديداهاي اين جريان مي فهميم اوضاع در ميانشان خراب تر از اين حرف ها است.

مصطفي كواكبيان : كه بعد چندين دوره در نهمين انتخابات مجلس نتوانست از مردم منطقه اش راي بگيرد حالا سوداي رياست جمهوري دارد. او هيچ گاه مقبول جريانات اصلاح طلب نيوفتاد و بزرگان و متفكران جريان هرگز اورا يك نقطه اميد آفرين نمي دانند. اما در هر صورت از نظر من او در ميان اصلاح طلبان از بينش سياسي قوي تري برخوردار است زيرا در حالي كه به علت بروز رفتارهاي راديكالي از سوي اصلاح طلبان آنان از طرف جامعه طرد شده اند او همچنان با عَلَم اصلاح طلبي توانست حزبش را حفظ كند و يك سيّاس اصلاحات طلب جلوه كند. در كل تا كنون هيچ شخصيت مطرح اصلاح طلب از آمدنش استقبال نكرده...

مثلث روحاني، جهانگيري و شريعتمداري در واقع هيچ كدام مورد پسند اصلاح طلبان نيستند و حضور همزمان اين سه شكافي را بين اصلاح طلبان انداخته است. اين سه ،هركار هم كه بكنند بيشتر از جريان اصلاحات به كارگزاران و شخص اكبر هاشمي ارادت دارند تا جريان اصلاحات. و تا كنون فقط توانسته اند رضايت نسبي بعضي چهره هاي مياني اصلاح طلب را اخذ كنند. كه متاسفانه انها هم جزو خوشنام ها نيستند. جريان اصلاحات همچنان از روحاني بابت مواضعش در سال 78 و ارادت بيش از اندازه اش به هاشمي گلايه مند است اما چون نجات خودرا به دست انداختن در دامان هاشمي ميدانند مجبورند اگر هاشمي خودش نيامد پشت روحاني جمع شوند.

محمدرضا عارف دقيقا دارد نقشي را بازي مي كند كه سال 87 و در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري در مقابل موسوي، خاتمي بازي كرد. او نه ميان افراطي هاي اصلاح طلب جايگاهي دارد نه در بين طيف مشاركت و مجاهدين و نه مجمع روحانيت. و از همه بدتر انكه حريفي قدر و مخالفي سرسخت مانند خاتمي دارد. اما در هر صورت او در بين عوام از ساير كانديداهاي مدعي اصلاح طلبي مقبول تر است. نه اينكه راي اور است نه خودش هم ميداند رايي ندارد اما بازهم مي تواند كور سوي چراغ اصلاحات را روشن تر نگه دارد.

اما خاتمي

او امروز بر سر دوراهي است. او احساس مي كند مي تواند منجي اصلاحات باشد اما نه راه پس دارد نه راه پيش. او در موقعيتي است كه امدنش يا نيامدنش، تاييد شدنش ويا تاييد نشدنش هركدام باشد برايش هزينه دارد و او مرد اين هزينه ها نيست.

اولاً بايد براي جريان اصلاحات متاسف بود، كه هنوز بعد 16سال نتوانسته اند چند نيروي كاري تربيت كنند كه همچنان تنها نقطه اميدشان خاتمي است و ميانگين سني كانديداهاي اصلاح طلبي كه مدعي جوان گرايي بودند 65سال است. رييس جمهور ايران جوان بايد پيرمرد هاي 60سال به بالا باشند. جرياني كه بعد 16سال همچنان چهره هاي قديمش همه كاره اند و هنوز درشان روي يك پشنه مي چرخد و نشان داده اند براي خودشان برنامه ندارند بهتر است به قدرت هم نيايند.

ثانياً آقاي خاتمي يك روز مي گويد من تابع قانونم ، روز ديگر شرط مي گذارد كه اگر حاكميت مي خواهد من باشم بايد از موسوي و كروبي رفع حصر شود، اصلا هم برايش مهم نيست اين حصر به چه علت است و سوال مهم تر اينكه مثلا حصر اين دو خائن چه ضرري براي ايران دارد و يا آزاديشان مي خواهد چه كمكي براي خاتمي باشد و از همه مهمتر اين كه آيا اگر اينها آزاد نشوند ايشان انتخابات را به رسميت نخواهند شناخت؟؟؟ اگر بگويند خير به رسميت نخواهم شناخت كه بازهم همان رفتارهاي قانون شكنانه و به معناي تحريم انتخابات است و اگر هم بگويد چرا به رسميت خواهم شناخت كه بازهم بايد پرسيد شما كه چه انها آزاد شوند چه نشوند انتخابات را به رسميت مي شناسيد پس چرا مطرح مي كنيد؟؟؟

ثالثاً جناب خاتمي شما سال 88 به همراه موسوي و كروبي هزينه هاي زيادي را برا ي نظام فراهم اورديد و كل سيستم انتخابات را زير سوال برديد و همه دست اندركاران انتخابات را كه خود مردم هستند به خيانت متهم كرديد چطور شده حالا مي خواهيد در چارچوب همان مكانيزم در آييد و براي انتخابات كانديدا شويد؟؟؟ در حالي كه نه قوانين عوض شده و نه روند كلي كار. حالا كه قانون عوض نشده پس شما عوض شده ايد كه امده ايد؟؟؟ يا اين سيستم معيوب است و مشكل دار و شما هم بر سر گفته هاي خود در سال 88 هستيد كه قاعدتا نبايد بياييد، حالا هم كه مي اييد يعني اين سيستم و روند و سلامت انرا قبول داريد پس چرا سال 88 انهمه هزينه به نظام وارد كرديد.... ((اين يكي از دلايلي است كه  خاتمي را شديدا براي شركت مردد كرده است...))

رابعاً شما در سال 88 آرا مردم را نمايشي خوانديد و گفتيد مردم فقط در ورودي صندوق موثرند و خروجي آرا جاي ديگر مشخص مي شود!!! خوب اگر آن حرف درست بوده پس چرا داريد تا اين اندازه براي همان انتخابات و راي گيري خودكشي مي كنيد و به هر دري مي زنيد؟؟؟ اين نشان مي دهد شما خوب ميدانيد حرف اول و اخر را راي مردم مي زند و حتي يك راي هم جابجا نمي شود براي همين هم تا اين اندازه تلاش مي كنيد... پس حرف هاي سال 88 چه بود ؟ آيا شما هم دروغ گو شده ايد؟؟؟

خامساً شما همچنان تكليف خود را با هزينه هايي كه به نظام در سال 88 وارد اورديد روشن نكرده ايد، شما هنوز درباره ديدارهايتان با جرج سورس(پدر انقلاب هاي رنگين) و راسموسن(دبيركل ناتو) مشخص نكرده ايد، شما هنوز نگفته ايد چطور ويزاي سفر شما به آمريكا مستقيما با عنايت جرج بوش قاتل ok شد؟؟؟

سادساً شما 8سال رييس جمهور اين مملكت بوده ايد و همان زمان مثل رييس جمهور امروز مي گفتيد نگذاشتند، نتوانستم، اختياراتم كم بود و حتي لوايح دوقلو براي افزايش اختيارات رييس جمهور به مجلس فرستاديد و رهبري را براي تصويب ان تهديد به خروج از حاكميت كرديد حال چطور شده دوباره براي آن كرسي با همان اختيارات به قول شما محدود كانديدا شده ايد؟ آيا باز مي خواهيد بر خلاف قانون اساسي براي خود اختيارات ويژه درست كنيد؟ يا نه همان اختياران را قبول داريد؟؟؟ بر اساس گفته خودتان كه قانون اساسي را قبول داريد پس لابد بايد اين اندازه از اختيارات رييس جمهور را قبول داشته باشيد، و حتما هم قبول داريد كه مي خواهيد بر ان كرسي تكيه بزنيد!!! سوال اينجاست اگر آن اختيارات را كافي مي دانيد پس چرا در اوايل دهه 80 سر افزايش اختياراتتان و محدود كردن اختيارات رهبري ان چالش ها و مشكلات سياسي را به وجود اورديد؟؟؟ جناب سيد خندان پرونده 16ساله شما مملو است از حركات خلاف قانون؟؟؟

سابعاً شما اولين رييس جمهور تاريخ ايران بوديد كه دانشجويان را رسما حيوان خطاب كرد، شما در سال 83 رسما گفتيد از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن بلند است، جناب خاتمي ده ها نفر از مشاوران وزرا و اطرافيان شما امروز در كسوت ضد انقلاب يا در زندان هستند يا در خارج كشور در حال فحاشي، محسن سازگارا، خانم مهاجر، مهاجراني، كديور، اكبر گنجي، سروش، احمد باطبي، تاج زاده، بهزاد نبوي و ده ها نفر ديگر، كادر جديد و صحابه تازه شما چه كساني هستند ايا مي خواهيد دشمنان جديدي را براي اين نظام از پول خانواده شهدا درست كنيد؟؟؟ جناب خاتمي با نظر مخالف بعضي تئورسين هاي اصلاحات چه مي كنيد؟؟؟

ثامناً شما از سال 81 تا كنون يعني در طي 12 سال گذشته و با وجود 6 انتخابات بزرگ از هر كسي كه حمايت كرديد در انتخابات راي كه نياورد هيچ بلكه به نحوي براي نظام هزينه آور هم شد. شما انتخابات مجلس هشتم را در راستاي اهداف دشمن تحريم كرديد حالا چگونه انتظار داريد  باور كنيم مي خواهيد از حقوق ما در برابر بيگانه دفاع كنيد؟؟؟ بعد شكست هر كس كه شما حاميش بوديد چگونه حس كرده ايد كه خيلي طرفدار داريد؟؟؟

تاسعاً شما جناب خاتمي مي ترسيد اگر بياييد و بعد رد صلاحيتتان هيچ كس ككش هم نگزد آن وقت چه خاكي بر سر بريزيد چون مثلا قرار است شما بياييد و موج افرين باشيد. خوب ميدانيد نمي توانيد در صورت رد صلاحيتتان بر طبل تحريم يا اغتشاش بكوبيد چون پرونده تان به اندازه كافي سياه هست، اگر هم بياييد كه بعد با رد صلاحيتتان كه مسجل است ساده برويد كه خوب از عقل سالم يك سياس به دور است؟؟؟ برادرانه عرض مي كنم آقاي خاتمي مراقب باش از پير سياست ايران ، يعني اكبر هاشمي بازي نخوري كه او تا حد نهايت مخالفينش را خوار خواهد كرد، او نشان داده از هر كه كينه بگيرد تا جايي كه بتواند له اش مي كند، سرنوشت امروز كروبي را ببينيد فقط از ايشان بازي خورد، آقا سيد محمد مراقب زميني كه در ان بازي مي كني باش!!! با آن بلاها و تهمت هايي كه شما در نيمه دوم ئهه هفتاد به هاشمي زديد مشخص است از شما كينه اساسي به دل دارد؟؟؟


راهب صحابه

بعد 12روز كه از نگاشتن آخرين مطلبم مي گذشت انهم به علت خرابي سيستم، دلم ميخواست ده ها صفحه تحليل و نقد سياسي بنويسم، اما حيف كه چنان تخريب بقعه مباركه حُجر بن عَدي عالم اسلام را متاثر ساخت كه ناچار بر حسب وظيفه بايد از حُجر بگويم.

حُجر از قبيله سرشناسي بود كه همه به شجاعت و غيرت مشهور بودند، با فتح مكه به اسلام گرويد و از همان ابتداي جواني فدايي رسول الله (ص) شد و در همان چند سال دانست عشق رسول الله(ص) فقط علي(ع) است و بس. پس او هم عاشق علي(ع) شد.

فدايي شد، اخرش هم در راه عشق علي(ع)همه داراييش را داد.

آه،،، خدايا ببين عشق علي هنوز هم پس از 1400سال هزينه سنگين در بر دارد. ببين عشق به علي باعث شده بعد از حدود 1400 سال بيايند و مزاري را تخريب كنند و قبري را بشكافند و ...

من در چهره اين حرامزادگان وحشي چيزي جز ياران سفياني و خوي ابوسفيان(لعنة الله عليه)و معاويه (عليه من الله ما يَستَحِق) را نمي بينم. اي عالمي فداي نام علي(ع) كه اينچنين عشقش شرر آفرين شده. آنان نمي دانند كه اگر دنيا را به عاشقان علي(ع) بدهند از او دست بر نمي دارند، اما ما خوب مي دانيم اگر دنيا را به منافقان و دشمنان علي(ع)بدهند دست به دامانش نمي برند!!!

حُجر دير مسلمان شد اما خيلي زود لقبي بزرگ و كهكشاني نصيبش شد، حجر معروف شده بود به " راهب اصحاب محمد(ص)".

هر چه خوبان همه داشتند حُجر به تنهايي داشت، زيباييش ديديني بود، شجاعتش ستودني...

او در جنگ هاي صفين و نهروان و جمل شجاعانه حضور داشت و هميشه هم جزو فرماندهان عالي رتبه سپاه علي (ع)بود.

اگر بخواهم صحنه هاي عاشقي حُجر و مولايش علي(ع) را و گفتگو هاي عارفانه انان را بگويم بايد ده ها صفحه بنويسم.

در جنگ صفين، دو حُجر وجود داشت، يكي در سپاه علي(ع) و ديگري در سپاه معاويه(عليه من الله ما يَستَحِق)!!! همه مي دانستند اين دو حُجر پسرعمويند،

آنان بايكديگر به رزم برخواستند و پيروزي هم از ان حُجر بن عدي صحابي بزرگ حضرت رسول بود،

حالا بعد از نبرد صفين، همه حُجر را مي ستايند،ديگر هرجا فتنه اي برقرار است نام حُجر مي درخشد، و چقدر خالي است جاي عمار در كنار حُجر...


 لحظات وداع با علي(ع)

بيستم ماه رمضان بود، ياران خاص علي(ع) براي وداع آمده بودند. علي(ع) فرمو د بپرسيد از من، قبل از مرگم. فقط كوتاه بپرسيد!!! دلشان نمي امد چيزي بپرسند...

حُجر از جا برخواست، شروع كرد به حماسي خواني در رساي مولايش علي . علي (ع) با همان حال نزارش از او پرسيد حُجر چگونه خواهي بود اگر روزي دشمنانم تورا اسير سازند و شرط آزادي و رهايي از مرگت را لعن و برائت از من قراردهند؟؟؟

حُجر گفت: يا علي(ع)تو مي گويي چه كنم؟  مولا علي(ع) فرمودند: حُجر  اگر مجبور شدي مرا لعن كن اما از من برائت مجوي كه من برحقم...

حُجر به پهناي صورت مي گريست، " يا علي(ع)، اگرقطعه قطعه ام سازند و در اتش بسوزانند برايم بهتر است كه از تو برائت بجويم...

حجر در كوفه

حُجر در كوفه قطب تشيع بود، همه از او حساب مي بردند و عملا او بود كه قلب كوفه بود. كسي در هيچ امري از او جلو تر نبود، نه در شجاعت، نه در كياست و بصيرت، نه در سابقه جهاد و شهادت طلبي و نه  در ايمان و تحجد...

مغيره (لعنة الله عليه)والي معاويه (عليه من الله ما يَستَحِق) در كوفه كه از دشمنان قسم خورده علي(ع) بود، بارها و بارها با حُجر درگير شد. حُجر مردانه در برابر فحاشي ياران معاويه به علي(ع) مي ايستاد و دفاع مي كرد.حتي روزي يارانش مغيره (لعنة الله عليه) را با سنگ از منبر پايين اوردند!!!

مغيره (لعنة الله عليه) مي گفت نميخواهم اورا بكشم چون او مي شود شهيد و اسطوره و من مي شوم قاتل يكي از صحابه...

 زياد(لعنة الله عليه)؛ شد والي كوفه، او زماني كه در دستگاه علي(ع) كارگذار بود به خوبي با حُجر آشنايي داشت و از قدرت و نفوذش با خبر بود. او خوب فهميد كه حُجر تطميع و تهديد سرش نمي شود. لذا با حيله اي انان را دستگير و با پرونده سازي كه ترسوهاي كوفي تاييدش كردند آنان را به نزد معاويه فرستاد.

معاويه(عليه من الله ما يَستَحِق) در "مَرج العذار" آنان را معطل ساخت. مرج العذار همان منطقه اي بود كه اولين بار تكبير مسلماني و بشارت اسلام به مردمانش را همين حُجر سرداده بود  و مردم منطقه مسلمانيشان را مديون مجاهدت هاي حُجر بودند. زنجيردر پاي ان شير مردان بود. از آن 12 نفر اسير كه جرمشان فقط شيعه گي علي بود 6نفر به علت انكه آشناياني در دربار معاويه (لعنة الله عليه) داشتند ازمرگ جستند. ماند حُجر و فرزندش و 4نفر ديگر. جالب است بدانيد بعضي از ان 6نفر كه به مرحمت معاويه  (عليه من الله ما يَستَحِق) كشته نشدند بعدها در سپاه ابن زياد در برابر حضرت سيدالشهدا(ع) جنايات زيادي آفريند و درواقع لياقت شهادت به بهانه عشق علي(ع) را نداشتند و عاقبت به خير نشدند.

هر چه كردند حُجر ويارانش حاضر به لعن علي(ع) نشدند. برايشان كفن آوردند، گفتند خودتان قبرتان را بكنيد و تا فردا فكر كنيد كه آيا توبه مي كنيد يا نه...

لحظات شهادت

آن شب،شب مناجات انان بود، آنقدر خالصانه مناجات مي كردند كه حتي بعضي از قلاده بسته هاي معاويه (عليه من الله ما يَستَحِق) محو انان شده بودند. حُجر با يارانش شوخي مي كرد كه ببينيد مارا مي خواهند به جرم كفر و مانند كافران بكشند، اما بعد هم ميخواهند مانند مسلمانان كفن كنند و دفن نمايند!!!

صبح شهادت رسيد. شمشيرهاي اخته اماده شد. اول امدند سراغ حُجر گفتند لعن ميكني يا مرگ را انتخاب، گفت مولايم به من وعده شهادت داده، شمشيرهارا بركشيدند و حُجر با چشمانش داشت وداع مي كرد كه چشمش به نوجوانش افتاد، ترسيد...

گفت حال كه مي خواهيد بكشيد اول فرزندم را بكشيد و بعد مرا!!! اول همام بن حُجر را گردن زندن و پدر عاشقانه چون كوه ايستاد و تماشا كرد، سر فرزندش آغشته به خون و خاك غلتان پيش پايش افتاد. حجر نشست، سر فرزند در اغوش گرفت و بوسيد؛ با حزني عجيب دعا كرد كه خدا روسفيدت كند كه روسفيدم كردي...

گفتند: حُجرچرا اينچنين كردي، گفت: با خودم گفتم شايد اين پسر وقتي لحظه هولناك گردن زدنم را ببيند بترسد و لعن علي(ع) كند و عاقبت به خير نشود، گفتم اول اورا گردن بزنند كه باشم و مرا ببيند و شجاعتش كم نشود!!!

"الله اكبر از اين صحنه، خدايا عشق با انسان چه مي كند. خدايا بي عدالتي است اگر حجر هم شيعه باشد، ماهم شيعه باشيم!!! سلفي هاي امروز همچنان همان سوزش معاويه (عليه من الله ما يَستَحِق) را دارند!!! معاويه (لعنة الله عليه) هميشه مي گفت من در ارزوي ياراني چون حجر هستم كه اگر مي داشتم عالمي را مي گرفتم!!!"

كوفيان به خاطر نامردي كه در حق حجر كردند و پرونده دروغ زياد را امضا كردند تاوان سختي دادند، انان ديگر روي آرامش را نديدند. مختار امد و انتقام حُجر را گرفت، آنقدر شهادت حجر براي معاويه(عليه من الله ما يَستَحِق) تاوان داشت كه او بارها زياد (لعنة الله عليه)را مقصر معرفي مي كرد و ابراز پشيماني ميكرد. حتي زماني كه در مكه به ديدار عايشه رفت، عايشه اورا به جرم شهادت برادرش محمد ابن حنفيه كه از ياران علي(ع) بود و حجر به حضور نپذيرفت و پس از ان هم اورا به شدت شماتت كرد.

ولايت مداري را بايد از حُجر اموخت و بس...


پيكرت هر جا كه باشد قطعا روحت در جوار مولايت علي(ع) است. حُجر عزيز عشق به علي هزينه سنگين دارد. انان كه مارا دشمن صحابه مي دانند حالا چگونه با رفتار حاميانشان كنار مي آيند.

الهم اشغل الظالمين به الظالمين

راهبرد آزادی در آزادی


تمام شد...

همایش تقدیر از خادمان نوروزی هم تمام شد...

فقط یکی به من بگوید نتیجه همه این دعواها و سر و صداها چه شد... جز بر سر زبان ها افتادنم جناب ماسون اعظم

نمی دانم کی، اهالی سیاست ایران می خواهند بفهمند این آقای رییس جمهور انسان بسیار بسیار هوشمند و زیرکی است.

او را به بی تدبیری متهم می کنند در حالی که خودشان بویی از تدبیر نبرده اند...

در باره همایش استادیوم آزادی حالات متفاوتی وجود دارد که در ذیل اشاراتی به  آنها می شود...

من می گویم:...

احمدی نژاد می داند چه کند، او ابتدا فضای سیاسی و روانی جامعه را آنگونه پیش می برد که همه انتظار یک انتحار سیاسی را داشته باشند و اتفاقا چون می داند جامعه از او زیاد سابقه حرکات انتحاری دارد سریع باور می کند که می خواهد یک انتحار رخ دهد به همین علت با شتاب موضع گیری می کنند، او خودش فضا را جوری پیش می برد که شدیداً تخریب شود، او هرگز از تخریب های غیر منصفانه متضرر و ناراحت نمی شود، حالا که همه چشم دارند به استادیوم آزادی و توقع یک میتینگ سیاسی را دارند و او کمال استفاده را از یک هفته تخریب خود برای مطرح کردن خود و دوستانش در فضای جامعه برده، به همه یک دستی می زند و یار دیرینش را نمی اورد تا همه را در شوک هدف آن باقی بگذارد...

حالا نوبت اوست تا فریاد وا مظلوما سر دهد و بگوید ، دیدید... دیدید باز هم به من دروغ بستند....

 من می گویم:  احمدی نژاد زمانی بازی را شروع می کند و جوری فضاسازی می کند که نتیجه هرچه باشد دستش به عنوان برنده بالا رود!!!

در نشریه ای خواندم  دکتر احمد توکلی نماینده تهران صراحتا گفته بود از نظر من نابغه سیاسی جمهوری اسلامی احمدی نژاد  است!!!

واقعیت این است احمدی نژاد زمین بازی را خوب می شناسد... او حریف همه اهالی قدیمی سیاست ایران می شود.

او از سال 88 راهبرد را عوض کرد، می دانست قرار است بسیاری ازحامیان سنتی خود را که عاشقان ولایت هستند از دست بدهد، به همین علت رو به سوی جذب آرا حریف برد و همزمان راهبرد تغییر بینش حامیان متعصب خود برای پذیرش احمدی نژاد جدید را نیز شروع کرد.

صراحتا اطرافیان نزدیک می گفتند ما باید همه آرای سال 88 را اینبار در سبد احمدی نژاد بگذاریم، هرچند اشتباه کردند و نمی دانستند جمع نقیضین محال است و حامیان،بعضی ها با بعضی های دیگر با هم جمع نمی شوند. و ما دقیقا رفتارهای احمدی نژاد را در دو سال اخیر در همین راستا می بینیم.

او می خواهد به دگر اندیشان ثابت کند به مراتب قدرت کاریزما و مدیریتش از دوستان انان بیشتر است. البته نه اینکه رییس جمهور از آنهاست و کلا تغییر مشی داده؛هرگز این نیست. اما ایشان چون نوع نگاه خود را برترین می داند می خواهد همه از زاویه نگاه ایشان به مسائل بنگرند.

امروز ما به قول صادق زیباکلام، احمدی نژاد جدیدی را می بینیم. زمانی که جلو رسانه ها انچنان تند و تیز به وزیر فرهنگش تاخت که چرا روزنامه موهن شرق را برای یک کاریکاتور تعطیل کرده اید؟ به طرفین پیام مشخصی داد. او قصد دارد با اصرار بر تصمیماتش به عده ای ثابت کند تنها کسی که می تواند جلو دیکتاتوری(البته در تعریف خودشان) را بگیرد و جلو همه بایستد ایشان است. او می خواهد به عده ای معلوم الحال بگوید از هیچ تشری نمی ترسد و حتی در برابر فرمان رهبری اگر لازم باشد برای 11 روز هم مقاومت کند؛ می کند...

یادم می آید سال 86 بود و می خواستند مرکز علمی را در بیرجند افتتاح کنند. همه رفته بودیم که می خواهد آقای احمد ی نژاد  بیاید اما نیامد... وقتی پرسیدیم چرا گفتند ایشان گفته اگر مرکز اماده است شروع به کار کند این ادا و اطوار و افتتاح چیست، اگر هم اماده نیست که چه باید افتتاح شود؟؟؟ اما امروز همان برادر برای افتتاح هر پروژه کوچکی هم که شده به هر نقطه کشور می رود و کاش هزینه هر سفری مشخص می شد. یاد سفر آقای خاتمی در سال 83یا 84 به بیرجند افتادم که یک سر روز هم بیشتر طول نکشید اما میلیون ها تومان هزینه برداشت.

احمدی نژاد  خصایص خوبی داشت و دارد اما او امروز دیگر بسیجی سال 84 که می گفت یک موی شما بچه هیئتی ها را به این موسپیدان سیاست نمی دهم نیست. انتخاب روزنامه نگاران زنجیره ای و گاها اعضا فعال ستاد موسوی در ارگان های دولتی مانند روزنامه ایران، استفاده از سید جواد هاشمی برای مجری گری مراسم استادیوم آزادی چه معنایی دارد؟؟؟ سیدجواد هاشمی که در لباس یک اصلاح طلب بیشترین توهین ها را حتی در همین اخرین اثری که کارگردانی کرده، به دولت نموده چرا باید مجری برنامه های دولت باشد؟؟؟

جشن استادیوم آزادی اصلش اینگونه بوده:

دوستان با خود گفتند باید برای حریفان قدرت نمایی کنیم؛ باید کاندیدای خود را بیشتر معرفی کنیم.و در نتیجه جشنی را در استادیوم آزادی در نظر گرفتند که مقرر شد از هر استان تعدادی از کارمندان به تهران منتقل شوند، حتی از جنوبی ترین شهر استان ما نیز یک اتوبوس می رود که بیشترشان کارمندان هلال احمر هستند، به فردوس که می رسند و خبر زلزله سراوان پخش می شود  و اماده باش می خورند ، باز می گردند. اما بعد یک روز که می فهمند به خیر گذشته دوباره به سرعت راهی می شوند و این جریان در همه استانها بوده اما این قضیه زیاد مورد استقبال مردم و کارمندان واقع نشد حتی زمانی که وعده هدایای ارزشمند داده شد!!!

روز جشن، همه دیدند مدعوین بسیار کمتر از انچه می پنداشتند هستند، لذا به لیدر محترم گفته شد فضا برای حضورتان مناسب نیست و حالا که جمعیتی نیست که فردا بر محور انها قدرت نمایی کنیم و به پشتیبانی انها به نهاد های نظارتی فشار اوریم شما نیایید، درنتیجه جناب لیدر تشریف نیاوردند و با سرعت برای ظاهر سازی هم شده به سر آرامگاه مرحومه عسل بدیعی حاضر شدند. انقدر اوضاع بد بود که رییس جمهور محترم هم بیشتر از ده دقیقه صحبت نکردند. انها گفتند اگر جمعیت بیاید که خوب صحنه خوبی برای قدرت نمایی است و اگر هم نیاید لیدر ما هم نمی اید و ما می گوییم دیدید مخالفان دروغ می گفتند و لیدر مظلوم ما اصلا قصد کار تبلیغاتی نداشت!!!

انها حتی گمانش را هم نمی بردند که حتی اداره و کنترل همان جمعیت اندک هم از دستشان در رود. فریاد های نهار نهار و پرتاب ساندویچ به سوی مدعوین کار را خراب تر کرد. در جلسه نقد و بررسی آن همایش، دوستان به این نتیجه رسیدند هرگز پایگاه سابق را بین قشر ارزشی و انقلابی ندارند بنابراین باید راهبرد جذب آرا مخالفین و منتقدان بیشتر از پیش عملیاتی شود. آقایان به این نتیجه رسیده اند که اگر قرار است آرا حامیان اصلاح طلبان و تکنوکرات ها و سازندگی جذب شود باید مطابق میل و خواسته های انان پیش برویم...

لذا حتما تا روز انتخابات شاهد خواهیم بود رییس جمهور و بعضی نشان داران دولت در لباس اپوزیسیون و مخالف و منتقد بیشتر از همیشه جلوه گری کنند و جای پاسخ گو بودن در قامت یک طلبکار نظام وارد شوند. انان قصد دارند حساب خود را از حکومتی که برای ادامه اش به هر دری می زنند جدا نگه دارند تا بعدا بتوانند همان حرف های خاتمی را بزنند که بله نگذاشتند کار کنیم!!!

دوباره تز مظلوم نمایی روی کار امده، مدام از هجمه می گویند و تهدید که پدرت را در می اوریم؟؟؟ نمیدانم بعد 8سال کدام منتقد می خواهد پدر احمدی نژاد را در اورد و جرات دارد اورا تهدید کند و ایشان هم در برابرش سکوت کرده؟؟؟

از دوحالت به در نیست که یا این قضیه، مظلوم نمایی و کذب است، یا اگر قضیه درست باشد، باید حتما مشکلی باشد که جناب پرزیدنت از گفتن نام انها و بی آبرو کردنشان ابا می کند!!! چون عملکرد احمدی نژاد نشان داده هر نوع مخالف و اهل کارشکنی را با همه قدرت بی آبرو و از صحنه به در می کند!!! هنوز رفتار زشت ایشان در یکشنبه سیاه مجلس نهم از خاطرمان نرفته که چقدر راحت آبروی یک خاندان را برای اشتباه فرضی یکی از اعضا برد. تقابل ایشان با عده ای از ارزشی ترین وزرای انقلاب که فقط مخالفشان بودند وطرد سریع انان نشان می دهد احمدی نژاد از توهین نمی ترسد...

پس یا قضیه دروغ است یا مثلا ان کسی که احمدی نژاد را تهدید کرده انقدر از او آتو و بهانه و نقطه ضعف دارد که احمدی نژاد جرات نکند طرفش برود. البته باز هم گفتمان رییس جمهور در برابر اینها جالب است ... ایشان فرموده اند گوشه ای از پرونده اینها را روکنیم...  یعنی باز هم تهدید به افشا گری شده!!!

یکی دیگر از رفتاهاری آقای احمدی نژاد که حامیان سابق و منتقدان واقعی امروز باید حواسشان به ان باشد این است که احمدی نژاد، یکی از نوابغ سیاست است که بسیار بسیار در برابر رسانه ها و هدایت افکار عمومی قوی کار می کند. او نشان داده حتی در سخت ترین مهلکه ها هم می تواند کنترل خود را حفظ کند و لبخند بر لب داشته باشد. ایشان در یک تاکتیک مشخص، قبل یک عمل می اید به شدت درباره آن شانتاژ می کند و سعی می کند حساسیت ها را در مورد ان برانگیزد و از طرفی هم به شدت سعی می کند منتقدان فهیم را عصبانی و خشمگین کند که قطعا در خشم،  حریف حرکات اشتباه زیاد می کند و ایشان بیشترین بهره را می برد!!! در ثانی هرچه مخالفت ها و انتقادات بیشتر شود فضا برای مظلوم نمایی اماده تر است و در ثانی عمل به ان موردی که همه منتقدش هستند نشان می دهد او یک سیاست مدار یک دنده است!!! که این رفتار به شدت مورد علاقه عده ای سیاست باز نشان دار است!!!

مثلا در جریان همین جشن آزادی، عده ای از منتقدان از روی خشم حرفهایی زدند که دوستان توانستند روی ان بیشترین مانور را بدهند. بعد از این جشن در بین اپوزیسیون احمدی نژاد مردی است که برای انجام خواسته هایش هیچ خط قرمزی را نمی شناسد. او نه مقام مرجعیت را وقعی می نهد نه مجلس و نمایندگان ملت را و نه هیچ یک از اهالی سیاست را...

البته یک حدس دیگر هم می توان زد، او گاها انتحار سیاسی و لجبازی های سیاسی می کند که هم از خود یک چهره مصمم نشان دهد و هم اگر بتواند با بی اعتنایی به نصایح دیگران پای رهبری را به میدان باز کند و کاری کند حضرت آقا مستقیما وارد عمل شود تا انها به سرعت بگویند چشم تا هم ولایت مداریشان را ثبات کنند!!! و هم بگویند دیدید رهبری نگذاشت، دیدید ما از روز اول چه می کشیم، حالا بفهمید وقتی می گوییم نگذاشتند کار کنیم چه کسی نگذاشته...

احمدی نژاد بالاخره توانست زنان را به استادیوم آزادی ببرد. عده ای این همایش را در کنار همایش میر حسین موسوی در ایام تبلیغات سال 88 در سالن 12000 نفری ازادی می دانند. چقدر میان حجاب بعضی دخترکان بزک کرده این همایش و ان همایش شباهت بود...

خدایا عاقبت مارا ختم به خیر بنما

پروردگارا مارا کمتر از چشم به هم زدنی به خود وا مگذار...

 

در ادامه مطلب

 احمدی نژادی که بود،احمدی نژادی که هست

پی نوشت:

لینک های انتهایی در ادامه مطلب را از دست ندهید

 

 

ادامه نوشته