خدا را شكر كه فرصتي داد و سينه زدن براي حسين دوباره رزق ما شد.

ديشب، شب هشتم محرم و شبي به ياد علي اكبر(ع) بود. شب عجيبي بود، در هياتي پر از جوان .

قصه شكستن پدري بود بر بالين غرق به خون فرزند رشيدش. فرزندي كه شبيه تر از او در زمين به رسول الله(ص) كسي نديده. جواني كه بابا عمري غم بزرگ شدنش را خورده. داستان، داستان مرگ جوان و غم پدر بود.داستان، داستان فداكاري علي اكبر(ع)  بود و كينه كوفيان از نام علي(ع).داستان، داستان فنا شدن در راه حق و پاسباني از مسير ولايت و تلاش براي حفظ امتداد خط مديد امامت بود.

ازهمان اول داستان علي اكبر(ع) در ميدان، در برابر ديدگان گرگان گرسنه خودنمايي مي كند، هميشه در صف اول رزم است و پيش قراول مجاهدان حسيني براي گه گاه شكستن محاصره و رساندن آب به خيام.

حالا در لشكر عمرسعد (لعنت الله عليه) همه علي ابن الحسين (ع) را مي شناسند. چشمان شورشان به كار افتاده تا قد رشيد بني هاشمي را چشم بزنند. زمزمه اي در لشكر افتاده، خناسان حيله گر، فتنه گران يهودي مسلك شروع كرده اند به فتنه گري و ويز ويز مستانه....

 " بله؛ بله؛ دقيقاً همين است، موعدش رسيده، حالا وقت آن است كه از جهالت امت محمد(ص) استفاده شود تا براي هميشه ريشه امامت و مسير ولايت زده شود. امام حاضر كه حسين(ع) است و او هم اينجاست. مردم يادتان هست حديث جابر را؟؟؟ جابر همو كه از قول رسول خدا(ص) مي گفت بعد از من 12 نفر از فرزندان من به امامت مي رسند و فرموده بود معصوم چهارم نامش چيست؟؟؟ حرام زاده اي گفت: آها يادم امد؛ محمد(ص) گفته بود نام امام پس از حسين(ع) ، فرزندي از فرزندان حسين بنام علي(ع) است. و حالا علي(ع)هم در همين ميدان است. پس اگر علي(ع) را بكشيم تمام است!!!"


  احمق ها فكر مي كردند مي توانند با قتل علي اكبر(ع) خط امامت را متوقف و پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را كنف كنند. كينه هاي بدري و خيبري و حنيني بيدار شد....

 " پس كه اينطور، نام ان رشيد قد هاشمي علي ابن الحسين (ع)است. تيغ را بكشيد. در كمينش باشيد. هم كينه جدش علي ابن ابي طالب(ع) را از او مي كشيم . همين امروز، همين جا غائله را ختم مي كنيم و خط امامت را به پايانش مي رسانيم"

علي اكبر(ع)، جوان پيامبر(ص) گونه وارد ميدان شد. خودش خوب مي داند چه خبر است. از همان اول داستان دارد خودنمايي مي كند، تا همه او را با زين العابدين(ع) اشتباه بگيرند، بگذار كينه بدر و حنين را بر سرعلي اكبر(ع) خالي كنند تا عليٍ الاوسط (حضرت سجاد(ع)) در امنيتي باقي بماند، بگذار هرچه سيلي و كينه دارند بر سر من فرود آرند تا بازوهاشان وقت حمله به خيمه ها كم زور تر باشد. علي اكبر خوب مي داند بايد چه كند. ماموريتي بزرگ به عهده دارد. پا به ميدان مي گذارد، مرد تشنه...

" حسين چشم از او بر نمي دارد. عالم مُسَخَّر حسين(ع) است و حسين(ع) دلبسته جوان نازنينش. تنش زخمي و خون آلود شده، براي شهادت دلتنگي مي كند، ديگر نه توان جنگ دارد و نه تاب شنيدن دشنام حراميان به اجدادش را. خدايا پس چرا اجل نمي برد مرا؟؟؟ ناگاه نگاهش به چشمان پدر بي ياورش مي افتد، مي فهمد اشكال كار كجاست. انگار تا حسين(ع) اجازه ندهد و چشم برندارد ملك الموت مجوز بردن به ملكوت را نخواهد داشت. خود را به پدر مي رساند، بابا جان تشنه ام!!! يعني علي(ع) نمي داند در حرم آب نيست؟؟؟ مي داند... منظورش اين است بابا جان اجازه پر كشيدن بده، بابا جان دل بكن از اين جوان رنگ پريده ات. بابا حسين(ع) خوب فهميده، مي گويد برو بابا كه از دستان جدت پيامبر سيراب شوي... ولاحول ولا قوة الا بلله العلي العظيم..."

داستان ديشب، داستان پدر و پسرهايي بود كه براي اسلام از هم دل مي كنندند.

در اوج داستان يادم به پدران شهدا افتاد، پدر پيري كه زير تابوت پنج جوان رشيدش را گرفت و برد در قطعه شهدا دفن كرد، پدري كه در سالگرد شهادت فرزند اولش روضه خوان نمي دانست روضه علي اكب(ع)ر بخواند يا قاسم(ع). نمي دانست روضه علي اكبر(ع) براي شهيد سال گذشته بخواند يا برادر شهيدش كه سالگرد اولي شب سوم دومي است. پدر شهيدان افراسيابي، پدر شهيدان هاشمي.

ديشب در اوج روضه يادم افتاد از دو پدربزرگم كه هر دو پدر شهيد بودند. پدربزرگي كه كسي اشكش را بر سر تابوت جوانش نديد و هر كه مي ديد مي شنيد كه حاج غلامرضا فقط زير لب مي گويد يا حسين(ع) و اشك هايش را مي گذاشت براي نيمه شب ها.

ديشب در اوج روضه يادم رفت به سمت پدربزرگ مرحومم، پدرشهيد حميدرضا مساح. هيچ وقت يادم نمي رود آن شبي كه اخبار تلويزيون نشان مي داد در يكي از ليالي سال فتنه، سال،88 عده اي عكس امام(ره) را آتش زدند، پدربزرگم  با همان حال بيمار و نزارش كه در بستر افتاده بود، با بغضي كه هنوز تُن صدايش در گوشم است از من مي پرسيد: بابا جان به نظر تو اينها با خون شهيدان چه مي كنند؟ به نظر تو قرار است چه بر سر خون شهيد من بيايد؟؟؟ گفتم هيچي بابابزرگ، هيچ غلطي نمي توانند بكنند. خون شهدا صاحب دارد. پيرمرد با همان بغضش سر بر بالشت گذاشت و با تسبيح ذكر يا حسين(ع) مي گفت.

 ديشب شب هشت محرم بحث، بحث غيرت بود و هميّت. بحث ذوب درولايت بود وعشق به امامت. ديشب بحث بصيرت بود و شجاعت.

 

من از علي اكبر(ع)، من از عاشورا و كربُ بلا نه درس مذاكره گرفتم و نه درس مسامحه.

حسين(ع) اگر با عمر سعد مذاكره مي كند نه از سر ذلت و سرگشتگي كه در نقش امام جامعه و نماينده خدا در زمين است. او مي خواهد اتمام حجت كند، از موضع بالا حرف مي زند، براي عمرابن سعد، دوران گذشته را ياداوري مي كند. برايش يادآوري مي كند كه اي عمر به ياد بياور روزي را كه پدرم به تو فرمود چگونه خواهي بود روزي كه مختار شوي بين بهشت و جهنم و تو جهنم را انتخاب خواهي كرد. امام با عمرابن سعد مذاكره كرد تا نجاتش دهد، مذاكره كرد تا هدايتش كند، مذاكره كرد تا به او بگويد دارد رو به كدام خراب شده اي مي رود. امام از روي نياز مذاكره نكرد،

آقاي رييس جمهور!!! حسين(ع) انقلابي است، اهل پنهان كاري نيست، حرف را صريح مي زند، حسين ديپلمات نيست، حرف را قاطع و جازم مي زند، او از كسي چيزي را مخفي نمي كند. ريز مذاكراتش را تاريخ مي داند. مذاكرات حسين پشت درهاي بسته نيست، در هتل هاي چند ميلياردي ‍ژنو نيست، طرف مذاكره با هزاران مرد جنگي و كينه جو اماده رزم است اما بازهم حسين(ع) پشتش به خداي مهربانش و به تاثير حركتش و به حق بودن مسيرش خوش است و ذره اي از خواسته هايش كوتاه نمي ايد.

آقاي رييس جمهور حسين(ع) براي آب، براي رفع تشنگي، گدايي نمي كند، به دنبال دشمن نمي دود، چون توپ چوگان انها از اين دست به ان دست نمي شود. حسين(ع) حقانيتش را بلند فرياد مي كند، حرف حسين(ع) بيرون خيمه در مقابل ديدگان همه با درون خيمه و در برابر عمرابن سعد فرقي ندارد. حسين(ع) شعارش هيهات من الذله است.

امان از انان كه مي خواهند مردم را به اسم نجات به انحراف بكشند!!! امان از اناني كه مي خواهند ماهيت قيام حسيني را عوض كنند. امان از ان بي خبراني كه مي خواهند عاشورا را كه زماني عامل قيام انقلابي ملت ايران بود حالا تبديل كنند به زباني براي نوع مذاكره!!!

و آمريكا شادمان است كه ديپلمات هاي حقوق دان و شاگرد اول هاي انگلستان دارند از حسين(ع) مجاهد و انقلابي، مردي ديپلمات مي سازند!!!ديگر با چه عاملي خوي انقلابي گري و مجاهدت را در جوانان شيعه برانگيزيم زماني كه مي خواهند از حسين(ع) ظريفي بسازند بي بديل و عباس ابن علي(ع) را هم بكنند سيدعباس عراقچي!!! اين وسط كه مي شود تخت روانچي...!!!؟؟؟

امان از ان بي صفتاني كه مي خواهند يك حسين(ع) فانتزي به ما بدهند.حسيني كه خلاصه شود در سينه زني و گريه و به رسم بعضي جاهلان فاسق عامل قمه زني و تمام... حسين(ع) خودش كشتي نجات است. حسين(ع) ان امام مظلومي بود كه مجاهدانه قيام كرد تا بدانيم گاهي بايد حساب دولتمردان را از اسلام انقلابي جدا كرد.

مردم مي ديدند خليفه پيامبر و حاكم جامعه اسلامي شرب خمر مي كند و نوه پيامبر كه نور ديدگانش بود قصد قيام دارد. جبهه فرهنگي دشمن شروع به كار كرد كه يا اهل العالم حسين (ع)بيعت شكسته و بر خليفه خروج كرده!!! با بصيرت ها شدند حبيب ابن مظاهرها و بي بصيرت ها شدند شبث ابن ربعي ها!!!

آقايان نه ما به پستي و دنائت كوفيان هستيم و نه شما به زيركي ابن زياد ها!!! بر بام كردن مسلم و نائب امام را در خواب كه هيچ در گور هم نخواهيد ديد. اگر قرارباشد عاشورايي به پا شود يقين كنيد ديگر سر امام شيعه بر نيزه نمي شود. ديگر وليّ ما به مذبح نمي رود .

ما سالهاست داريم خود را براي نبرد نهايي اماده مي كنيم

فعلا تا جايي كه فكر مي كني مي تواني به مذاكره بپرداز،درست است كه مشك هاي ابالفضل سوراخ شد و تحويل شمرها داده شد، ميخ افسار ستوران در بتن گذاشته شد كه نتوانند بتازند، اما يقين كنيد كه

تا سر به بدن باشد

اين جامه كفن باشد