مائده های آسمانی...

همین ابتدا از خواننده گرامی تقاضا می کنم، برای لحظاتی چشمان خود را بسته و همه انچه در چهارسال گذشته حول محور مذاکرات با امریکا و پیمان ژنو و برجام به انجام رسید از مقابل چشم تان عبور دهید، به انها فکر کنید، به سرعت مرور کنید و سپس بندهای ذیل الذکر را به طور دقیق مورد مطالعه و مداقه قرار دهید...

می خواهم برای دومین مرتبه تاکید کرده و مجدداً خواهش کنم با دقت و حوصله جملات زیر را بخوانید.

بگذارید برای شما خواننده گرامی همین ابتدای مقاله بگویم حتما به سرعت گوینده این جملات را خواهید شناخت، اما از خواندن دقیق آن دست نکشید. با دقت بخوانید، بدون شک پایان مقاله آنچه شما می پنداشته اید نخواهد بود...

1- امروز اگر کسانی بخواهند سلطه‌ی آمریکا را مجدداً در این کشور بر قرار کنند، بخواهند از منافع ملی، از پیشرفت علمی، از حرکت مستقل صرف‌نظر کنند برای خاطر رضایت آمریکا، ملت گریبان اینها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف این حرکت عمومی و خواست عمومی حرکت کنم، ملت اعتراض خواهد کرد؛ معلوم است. همه‌ی مسئولین موظفند منافع ملی را رعایت کنند؛ استقلال ملی را رعایت کنند؛ آبروی ملت ایران را حفظ کنند.

2- یک عده‌ای هم از روی ساده‌لوحی بعضاً، بعضی هم از روی غرض -نمیشود انسان قضاوت قطعی نسبت به اشخاص بکند، اما کار آدم ساده‌لوح، با کار آدم مغرض، در ماهیت خود تفاوتی پیدا نمیکند- خوشحال میشوند که بله، بیایید؛ نه، اینجور نیست، مذاکره مشکلی را حل نمیکند؛ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعده‌های خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، که کودتای 28 مرداد را پیش اوردند. بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینی های خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. ملت ایران را متهم کردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اینها اعتماد شد، اینها این جوری حرکت کردند. باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاکره، پیشنهاد مذاکره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمه‌ی فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید کننده و فشار آورنده مذاکره کند. مذاکره کنیم که چی؟ که چه بشود؟

3- حالا اخیراً آمریکاییها باز مسئله‌ی مذاکره را پیش کشیدند، تکرار میکنند که آمریکا آماده است با ایران مذاکره‌ی مستقیم بکند؛ این تازگی ندارد. مذاکره‌ی همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است. شما ده تا کار انجام میدهید که حاکی از سوء نیت است، آن وقت به زبان میگویید مذاکره!؟ توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید!؟ ما البته میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانه‌ای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است. احتیاج دارند به اینکه یک برگ برنده‌ای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامىِ انقلابىِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم.

4- مذاکره از روی حُسن نیت، با شرایط برابر، میان دو طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیله‌گرانه است؛ این حرکت واقعی نیست.

5- دولتمردان آمریکا مردم غیرمنطقی ای هستند؛ حرفشان غیرمنطقی است، عملشان غیرمنطقی است، زورگویانه است؛ توقع دارند دیگران در مقابل کار غیرمنطقی آنها و زورگوئی آنها تسلیم شوند؛ خب، بعضی هم تسلیم میشوند؛ بعضی از دولتها، بعضی از نخبگان سیاسی در برخی از کشورها در مقابل پرروئی و زورگوئی آنها تسلیم میشوند؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی تسلیم‌شدنی نیست. نظام جمهوری اسلامی حرف دارد، منطق دارد، توانائی دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غیر منطقی و کار غیر منطقی تسلیم نمیشود.

6- بحث مذاکره را پیش کشیدند، که ایران بیاید بنشینیم مذاکره کنیم. غرضشان یک کار تبلیغاتی است برای اینکه به ملتهای مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهوری اسلامی بود با آن سرسختی، با آن ایستادگی، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتی ملت ایران اینجور است، شماها چه میگوئید دیگر؟ این را برای خاموش کردن و ناامید کردن ملتهای سربرافراشته‌ی مسلمان که به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، این یکی از هدفها بود که ایران را پای میز مصالحه و بده‌بستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پای میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند.

7- وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعده‌ی برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکره‌ی با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمده‌اند، پدرشان دارد در می‌آید، همه چیز به هم ریخته است؛ پس ما بگوئیم خیلی خوب، بیائید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله، بیائید مذاکره کنیم. همان طور که عرض کردیم - اینکه میگویند بیائید مذاکره کنیم، مقصودشان از مذاکره، واقعاً یک گفتگوی عادلانه و منطقی نیست؛ مذاکره یعنی شما بیائید حرفهای ما را قبول کنید، تسلیم شوید، تا ما تحریمها را برداریم، تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریم ها چیز دیگری است. هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامی است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز در صحنه باقی باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت.

آغاز حیرت و تعجب...

حتما تا کنون دانسته اید جملات فوق، سخنانی از ولی امر مسلمین جهان، سیدالقائد امام خامنه ای است. حتما با خود می گویید که امروز این حرف ها دیگر ثابت شده و سخن جدیدی نیست و در حال حاضر همه ملت ایران با گوشت و پوست و استخوانشان، صحت و درستی این سخنان و فریب کار بودن آمریکاییها را حس کرده اند. اما سوال اینجاست که آیا شما می دانید تاریخ بیان این فرمایشات و سخنان گران سنگ مربوط به چه زمانی است و در چه تاریخی بیان شده؟؟؟ دقیقاً پاسخ به همین سوال است که انسان را به تحیر و تعجب و صد البته تعقل وا می دارد. امروز همه ما دیگر می دانیم که تحریم ها با مذاکره حل نخواهد شد، امروز دیگر همه می دانیم امریکا کشوری فاسد و غیر منطقی و زورگو است که هدفش از بین بردن نظام اسلامی ماست. اکنون ما می دانیم آمریکا نظامی ظالم و دروغ گو و غیر قابل اعتماد است. امروز دیگر همه فهمیده ایم مذاکره برای رفع تحریم ها یک دروغ و فریب بزرگ بوده است اما با خود می گویید دیر فهمیده ایم. زمانی فهمیدیم که همه هسته ای خود را نابود کرده ایم، رآکتور اراک از بتن پر شده، سانتریفیوژ های ما می چرخند اما بدون تزریق گاز، دشمنان ما از همه قسمت های تاسیسات هسته ای مانند نطنز، فردو و پارچین به بهانه سرکشی ها اما در واقع جاسوسی ها مطلع هستند، ذخیره اورانیوم با غنای 20 درصد دیگر نداریم و ... اما همپنان تحریم ها پا برجا هستند.تحریم های بانکی که قرار بود پس از مذاکرات و عملیاتی شدن برجام رفع شود همچنان پابرجاست و ما نتوانستیم به این علت پول گاز ترکمنستان را بدهیم و آنها نیز در اوج سرما گاز استان های مالی را قطع کردند.

برگردیم به سوال چند سطر بالا، سخنان حضرت آقا، خصوصاً مورد 7 به نظر شما در چه تاریخی عنوان شده!!!؟؟؟ پاسخ ان است که این سخنان و همه 7 مورد فوق به دو سخنرانی حماسی حضرت آقا در 19 و 28 بهمن 1391 مربوط است. یعنی دقیقاً 117 روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 1392!!!

حیرت شما، کاملا طبیعی است. بله؛ ما رهبری داریم که دقیقاً چند ماه قبل انتخابات به مردم، کد می داد، هشدار می داد، انذار می کرد؛ فریاد می کشید و راهنمایی می کرد که دشمن برای شما چه در سر دارد. آنچه که شما در سخنرانی 28 بهمن 1391 در دیدار رهبر حکیم انقلاب و مردم آذربایجان می خوانید، پیش گویی دقیق اتفاقات امروز است که البته به طور خلاصه فقط چند خط از انها در موارد ابتدایی مقاله ذکر شد. آن رهبر الهی و مومن، مانند روز می دید که احتمال دارد مردم ایران از کدام نقطه ضربه بخورند، لذا هشدار می داد، اگاهی می بخشید، دشمن را معرفی می کرد. آنچان در این دو سخنرانی اگر دقیق بخوانید از موضع عزت و قدرت و حماسی گونه سخن می گوید که انسان لذت می برد. اما تاثر انگیز انجاست که ما ملت کاری کردیم که این سید والا مقام، شش ماه پس از این سخنان و بیان جمله مشهور "من انقلابی هستم، دیپلمات نیستم" مجبور به تغییر تاکتیک و پیش گرفتن استراتژی "نرمش قهرمانانه" گردید.

 حکایت امروز...

امروز نیز رهبر انقلاب به مومنین و انقلابیون جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری کد می دهد، هشدار می دهد و انذار می کند، او البته سخنان مهمتری با مردم خواهد گفت، خصوصاً پس از حضور پر شکوه ملت در راهپیمایی 22 بهمن و باید منتظر سخنان معظم له در 28 بهمن ماند؛ لیکن همین حالا نیز رهبر عزیز انقلاب سخنان مهمی در اخرین سخنرانی خود فرموده اند که راهگشا خواهد بود اگر دقت کنیم...

امام خامنه ای 1395.11.19: "وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ٭ وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛گاهی یک کمکی، مددی، نفَسی، خونی به انسان میرسد از آنجایی که هیچ خیالش را نمیکرد و هیچ در محاسبات او نمیگنجید. برای این جبهه هم رزق لایُحتسب بود. ماها حساب نمیکردیم یعنی اصلاً به ذهن هیچ‌کدام ماها ملّت ایران و مبارزین و انقلابیّون و امام بزرگوار چنین محاسبه‌ای نمی‌آمد که ممکن است از درون ارتش کسانی [به صحنه] بیایند. رزق لایُحتسب را همیشه در محاسباتتان به‌طور اجمال در نظر داشته باشید. درست است که محاسبات عقلانی و مادّی، تأثیرگذارند، در این شکّی نیست، و لازمند هیچ آموزشی از آموزشهای اسلام به ما نمیگوید که محاسبات عقلانی نکنید، محاسبات فکری و مادّی انجام ندهید؛ نه، حتماً باید محاسبه کرد؛ امّا یک جایی هم باز بگذارید برای محاسباتی فراتر از مسائل مادّی؛ فراتر از آنچه به عقل انسان میرسد؛ این، رزق لایُحتسب است؛ این همان چیزی است که محاسبه نشده است و به ما میرسد؛ این در همه‌ی محاسبات ما وجود دارد؛ در همه‌ی کارهای جبهه‌ی مؤمن، این را باید رعایت کرد و در نظر داشت و انتظارش را داشت. در دعا میخوانیم: یا مَن اِذا تَضایَقَتِ الاُمورَ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام؛ وقتی کارها گره میخورَد، وقتی به حسب ظاهر بن‌بست به وجود می‌آید، گاهی خدای متعال از یک گوشه‌ی این بن‌بست یک راهی باز میکند که -لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام- هرگز وَهم بشر و اندیشه‌ی انسانی به آن نرسیده بود؛ ‌چنین چیزی وجود دارد. یک نمونه‌اش جنگ تحمیلی است..... اگر مؤمن باشیم، اگر در ذیل عنایتِ توکّل به خدا و امید به خدا عقلانیّت را به کار بیندازیم، آن‌وقت این باب برای ما باز خواهد شد؛ نه اینکه عقلانیّت را تعطیل کنیم، نه اینکه محاسبات مادّی را کنار بگذاریم؛ نه، همه‌ی اینها لازم است و ما هم همیشه تأکید میکنیم، امّا در کنار این، یک جایی بگذارید برای مدد الهی؛ اگر چنانچه اهل توکّل به خدا هستیم، اهل امید به خدا هستیم. در این ۳۷، ۳۸ سالی که از اوّل انقلاب گذشته، در همه‌ی مسائلِ انقلاب همین‌جور بوده و ما همیشه مدد الهی را مشاهده کرده‌ایم "

فریاد تقوا ؛؛؛ کدهای انتخاباتی:

در سطور فوق که از سخنرانی حماسی رهبر انقلاب مربوط به چند روز گذشته ذکر شده، اگر دقت نمایید، ایشان مومنین را متذکر می شوند به توکل الهی، اعتماد به سنت های الهی و امید به رزق لایُحتَسِب. حضرت آقا با درک فضای سیاسی روز جامعه و اضطراب مومنین انقلابی برای انتخابات سال آینده؛ به انان نوید گشایش الهی و رزق رسیده از جایی حساب نشده را می دهند که راهکارش فقط توکل به خداوند است. امروز که عده ای انقلابیون دور هم جمع شده اند و حساب و کتاب های سیاسی می کنند و به قول خود راهکاری عقلانی و جامعه پسند را پیش رو گرفته اند و از ان سو نیز یه این حرکت طیف دیگری از انقلابیون انتقاداتی دارند. دقیقاً در همین فضا و تخریب های بی امان دشمن فریب کار، مومنین نباید خود را ببازند و نا امید شوند. بلکه باید در کنار همه رفتارها و محاسبات عقلانی خویش، رزق لایُحتَسِب الهی را نیز مد نظر داشته باشند. حضرت اقا می فرمایند که در همه روزهای انقلاب این امدادهای الهی را مشاهده کرده ایم به شرط توکل به خدا و ایمان و باور به سنت های الهی. واقعیت همین است که ما باید تلاشمان را کرده ، برای نیل به یک اتحاد گفتمانی و عمیق و تربیت امت اسلامی و امت تمدن ساز تلاشمان را بنماییم و صد البته چشم به امداد الهی نیز داشته باشیم. بی شک تلاش انقلابیون جامعه برای دست یازیدن به یک اتحاد کاربردی و راهبردی با همه ایراداتش، قابل تقدیر است و باید به مومنین جامعه گفت در این مسیر اگر احساس کردیم به بن بست خورده ایم از ضعف ایمان ماست بلکه باید به امداد الهی و هدایت های داهیانه رهبر حکیم انقلاب توجه داشت و باور نماییم که " الا ان حزب الله هم الغالبون"

 

سيدي خندان، بر زورقي شكسته!!!


بالاخره 17اردي بهشت 92 فرارسيد و زنگ ثبت نام انتخابات رياست جمهوري زده شد. هميشه اولين روز انتخابات و آخرين روز ان، مهمترين روزها به حساب مي آيند و فقط كافي است تا ساعت 20 روز 22ارديبهشت92 صبر كنيم تا تكليف همه احساس تكليف كرده ها مشخص شود. اما در اين ميان جبهه اصلاحات و سيد محمد خاتمي داستان جالبي دارند كه در اين باره چند خطي مي نويسم...

ما به استرات‍‍ژي، مي آيم و نمي ايم ايشان عادت كرده ايم و بارها اين عمل را از ايشان و جبهه اصلاحات ديده ايم.

اصلاح طلبان در اين انتخابات موقعيت حساس و عجيبي دارند. آنان خودشان مي دانند در انتخابات رياست جمهوري جايي براي عرض اندام ندارند و همه ي همُّ و غمشان را گذاشته اند براي انتخابات شوراها اما اين به ان معنا نيست انتخابات رياست جمهوري را فراموش كنند بلكه حداقل بايد براي تبديل نشدن زغال هاي روشن به خاكستر اين جريان تلاش كنند.

آنان حتما در انتخابات رياست جمهوري كانديدا خواهند داشت، اما نه براي پيروزي بلكه براي تخمين تعداد حاميان و ايجاد زمينه اي براي تشكيل يك حزب و جريان جديد. اما با نگاهي به كانديداهاي اين جريان مي فهميم اوضاع در ميانشان خراب تر از اين حرف ها است.

مصطفي كواكبيان : كه بعد چندين دوره در نهمين انتخابات مجلس نتوانست از مردم منطقه اش راي بگيرد حالا سوداي رياست جمهوري دارد. او هيچ گاه مقبول جريانات اصلاح طلب نيوفتاد و بزرگان و متفكران جريان هرگز اورا يك نقطه اميد آفرين نمي دانند. اما در هر صورت از نظر من او در ميان اصلاح طلبان از بينش سياسي قوي تري برخوردار است زيرا در حالي كه به علت بروز رفتارهاي راديكالي از سوي اصلاح طلبان آنان از طرف جامعه طرد شده اند او همچنان با عَلَم اصلاح طلبي توانست حزبش را حفظ كند و يك سيّاس اصلاحات طلب جلوه كند. در كل تا كنون هيچ شخصيت مطرح اصلاح طلب از آمدنش استقبال نكرده...

مثلث روحاني، جهانگيري و شريعتمداري در واقع هيچ كدام مورد پسند اصلاح طلبان نيستند و حضور همزمان اين سه شكافي را بين اصلاح طلبان انداخته است. اين سه ،هركار هم كه بكنند بيشتر از جريان اصلاحات به كارگزاران و شخص اكبر هاشمي ارادت دارند تا جريان اصلاحات. و تا كنون فقط توانسته اند رضايت نسبي بعضي چهره هاي مياني اصلاح طلب را اخذ كنند. كه متاسفانه انها هم جزو خوشنام ها نيستند. جريان اصلاحات همچنان از روحاني بابت مواضعش در سال 78 و ارادت بيش از اندازه اش به هاشمي گلايه مند است اما چون نجات خودرا به دست انداختن در دامان هاشمي ميدانند مجبورند اگر هاشمي خودش نيامد پشت روحاني جمع شوند.

محمدرضا عارف دقيقا دارد نقشي را بازي مي كند كه سال 87 و در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري در مقابل موسوي، خاتمي بازي كرد. او نه ميان افراطي هاي اصلاح طلب جايگاهي دارد نه در بين طيف مشاركت و مجاهدين و نه مجمع روحانيت. و از همه بدتر انكه حريفي قدر و مخالفي سرسخت مانند خاتمي دارد. اما در هر صورت او در بين عوام از ساير كانديداهاي مدعي اصلاح طلبي مقبول تر است. نه اينكه راي اور است نه خودش هم ميداند رايي ندارد اما بازهم مي تواند كور سوي چراغ اصلاحات را روشن تر نگه دارد.

اما خاتمي

او امروز بر سر دوراهي است. او احساس مي كند مي تواند منجي اصلاحات باشد اما نه راه پس دارد نه راه پيش. او در موقعيتي است كه امدنش يا نيامدنش، تاييد شدنش ويا تاييد نشدنش هركدام باشد برايش هزينه دارد و او مرد اين هزينه ها نيست.

اولاً بايد براي جريان اصلاحات متاسف بود، كه هنوز بعد 16سال نتوانسته اند چند نيروي كاري تربيت كنند كه همچنان تنها نقطه اميدشان خاتمي است و ميانگين سني كانديداهاي اصلاح طلبي كه مدعي جوان گرايي بودند 65سال است. رييس جمهور ايران جوان بايد پيرمرد هاي 60سال به بالا باشند. جرياني كه بعد 16سال همچنان چهره هاي قديمش همه كاره اند و هنوز درشان روي يك پشنه مي چرخد و نشان داده اند براي خودشان برنامه ندارند بهتر است به قدرت هم نيايند.

ثانياً آقاي خاتمي يك روز مي گويد من تابع قانونم ، روز ديگر شرط مي گذارد كه اگر حاكميت مي خواهد من باشم بايد از موسوي و كروبي رفع حصر شود، اصلا هم برايش مهم نيست اين حصر به چه علت است و سوال مهم تر اينكه مثلا حصر اين دو خائن چه ضرري براي ايران دارد و يا آزاديشان مي خواهد چه كمكي براي خاتمي باشد و از همه مهمتر اين كه آيا اگر اينها آزاد نشوند ايشان انتخابات را به رسميت نخواهند شناخت؟؟؟ اگر بگويند خير به رسميت نخواهم شناخت كه بازهم همان رفتارهاي قانون شكنانه و به معناي تحريم انتخابات است و اگر هم بگويد چرا به رسميت خواهم شناخت كه بازهم بايد پرسيد شما كه چه انها آزاد شوند چه نشوند انتخابات را به رسميت مي شناسيد پس چرا مطرح مي كنيد؟؟؟

ثالثاً جناب خاتمي شما سال 88 به همراه موسوي و كروبي هزينه هاي زيادي را برا ي نظام فراهم اورديد و كل سيستم انتخابات را زير سوال برديد و همه دست اندركاران انتخابات را كه خود مردم هستند به خيانت متهم كرديد چطور شده حالا مي خواهيد در چارچوب همان مكانيزم در آييد و براي انتخابات كانديدا شويد؟؟؟ در حالي كه نه قوانين عوض شده و نه روند كلي كار. حالا كه قانون عوض نشده پس شما عوض شده ايد كه امده ايد؟؟؟ يا اين سيستم معيوب است و مشكل دار و شما هم بر سر گفته هاي خود در سال 88 هستيد كه قاعدتا نبايد بياييد، حالا هم كه مي اييد يعني اين سيستم و روند و سلامت انرا قبول داريد پس چرا سال 88 انهمه هزينه به نظام وارد كرديد.... ((اين يكي از دلايلي است كه  خاتمي را شديدا براي شركت مردد كرده است...))

رابعاً شما در سال 88 آرا مردم را نمايشي خوانديد و گفتيد مردم فقط در ورودي صندوق موثرند و خروجي آرا جاي ديگر مشخص مي شود!!! خوب اگر آن حرف درست بوده پس چرا داريد تا اين اندازه براي همان انتخابات و راي گيري خودكشي مي كنيد و به هر دري مي زنيد؟؟؟ اين نشان مي دهد شما خوب ميدانيد حرف اول و اخر را راي مردم مي زند و حتي يك راي هم جابجا نمي شود براي همين هم تا اين اندازه تلاش مي كنيد... پس حرف هاي سال 88 چه بود ؟ آيا شما هم دروغ گو شده ايد؟؟؟

خامساً شما همچنان تكليف خود را با هزينه هايي كه به نظام در سال 88 وارد اورديد روشن نكرده ايد، شما هنوز درباره ديدارهايتان با جرج سورس(پدر انقلاب هاي رنگين) و راسموسن(دبيركل ناتو) مشخص نكرده ايد، شما هنوز نگفته ايد چطور ويزاي سفر شما به آمريكا مستقيما با عنايت جرج بوش قاتل ok شد؟؟؟

سادساً شما 8سال رييس جمهور اين مملكت بوده ايد و همان زمان مثل رييس جمهور امروز مي گفتيد نگذاشتند، نتوانستم، اختياراتم كم بود و حتي لوايح دوقلو براي افزايش اختيارات رييس جمهور به مجلس فرستاديد و رهبري را براي تصويب ان تهديد به خروج از حاكميت كرديد حال چطور شده دوباره براي آن كرسي با همان اختيارات به قول شما محدود كانديدا شده ايد؟ آيا باز مي خواهيد بر خلاف قانون اساسي براي خود اختيارات ويژه درست كنيد؟ يا نه همان اختياران را قبول داريد؟؟؟ بر اساس گفته خودتان كه قانون اساسي را قبول داريد پس لابد بايد اين اندازه از اختيارات رييس جمهور را قبول داشته باشيد، و حتما هم قبول داريد كه مي خواهيد بر ان كرسي تكيه بزنيد!!! سوال اينجاست اگر آن اختيارات را كافي مي دانيد پس چرا در اوايل دهه 80 سر افزايش اختياراتتان و محدود كردن اختيارات رهبري ان چالش ها و مشكلات سياسي را به وجود اورديد؟؟؟ جناب سيد خندان پرونده 16ساله شما مملو است از حركات خلاف قانون؟؟؟

سابعاً شما اولين رييس جمهور تاريخ ايران بوديد كه دانشجويان را رسما حيوان خطاب كرد، شما در سال 83 رسما گفتيد از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن بلند است، جناب خاتمي ده ها نفر از مشاوران وزرا و اطرافيان شما امروز در كسوت ضد انقلاب يا در زندان هستند يا در خارج كشور در حال فحاشي، محسن سازگارا، خانم مهاجر، مهاجراني، كديور، اكبر گنجي، سروش، احمد باطبي، تاج زاده، بهزاد نبوي و ده ها نفر ديگر، كادر جديد و صحابه تازه شما چه كساني هستند ايا مي خواهيد دشمنان جديدي را براي اين نظام از پول خانواده شهدا درست كنيد؟؟؟ جناب خاتمي با نظر مخالف بعضي تئورسين هاي اصلاحات چه مي كنيد؟؟؟

ثامناً شما از سال 81 تا كنون يعني در طي 12 سال گذشته و با وجود 6 انتخابات بزرگ از هر كسي كه حمايت كرديد در انتخابات راي كه نياورد هيچ بلكه به نحوي براي نظام هزينه آور هم شد. شما انتخابات مجلس هشتم را در راستاي اهداف دشمن تحريم كرديد حالا چگونه انتظار داريد  باور كنيم مي خواهيد از حقوق ما در برابر بيگانه دفاع كنيد؟؟؟ بعد شكست هر كس كه شما حاميش بوديد چگونه حس كرده ايد كه خيلي طرفدار داريد؟؟؟

تاسعاً شما جناب خاتمي مي ترسيد اگر بياييد و بعد رد صلاحيتتان هيچ كس ككش هم نگزد آن وقت چه خاكي بر سر بريزيد چون مثلا قرار است شما بياييد و موج افرين باشيد. خوب ميدانيد نمي توانيد در صورت رد صلاحيتتان بر طبل تحريم يا اغتشاش بكوبيد چون پرونده تان به اندازه كافي سياه هست، اگر هم بياييد كه بعد با رد صلاحيتتان كه مسجل است ساده برويد كه خوب از عقل سالم يك سياس به دور است؟؟؟ برادرانه عرض مي كنم آقاي خاتمي مراقب باش از پير سياست ايران ، يعني اكبر هاشمي بازي نخوري كه او تا حد نهايت مخالفينش را خوار خواهد كرد، او نشان داده از هر كه كينه بگيرد تا جايي كه بتواند له اش مي كند، سرنوشت امروز كروبي را ببينيد فقط از ايشان بازي خورد، آقا سيد محمد مراقب زميني كه در ان بازي مي كني باش!!! با آن بلاها و تهمت هايي كه شما در نيمه دوم ئهه هفتاد به هاشمي زديد مشخص است از شما كينه اساسي به دل دارد؟؟؟


مصباح دوستان


این روزها عجیب خاطرات وحشتناک دوران اصلاحات در حال تکرار است.  از بعضی رفتارهای دولت و دولت مردان بگیر تا حرکات عده ای از اهالی سیاست!!!

نمی دانم قرار است چه اتفاقی بیوفتد اما بعضی ها بدجور دست و پای خودشان را گم کرده اند. بر ادران اتفاق خاصی نیست، مانند همه 35سال گذشته قرار است انتخاباتی برگزار شود و رییس دولت مشخص شود، شمارا چه شده؟؟؟

حضرت آقا فرمودند همه جریانات سیاسی معتقد به نظام اسلامی باید در انتخابات حضور یابند.خوب جبهه پایداری هم مانند بسیای از جریانات سیاسی کشور وارد عرصه شده، بدون هیچ روزنامه و سایت رسمی و فقط حمایت 3سایت اما وقتی خوب نگاه می کنی می بینی حجم تخریب علیه این جریان قابل درک نیست.

حتی مشکل بنده نقد منصفانه جبهه نوپای پایداری نیست.نه، نقد های عالمانه و منصفانه همیشه باعث ترقی است و هرگز هم این جریان ادعای بی عیب و نقص بودن را نداشته و ندارد، اما انچه عجیب است حجم بی سابقه هجمه به آیت الله مصباح یزدی به عنوان لیدر معنوی این جریان است. سوال اینجاست اگر شما با این جبهه مخالفید خوب برنامه ها و عملکرد انها را نقد کنید، چرا با همه وجود مقام حضرت علامه مصباح یزدی به عوان یک فیلسوف اسلام شناس و یک نظریه پرداز حکومت اسلامی و ولایی می تازید؟؟

مگر حضرت علامه جبهه پایداری است؟ مگر ایشان کاندیدای ریاست جمهوری است؟ نمی فهمم یک پیرمرد 79ساله چه خطری برای جریانات سیاسی کشور دارد که نقطه اشتراک همه انها کوبیدن این شخصیت والا است!!!

جریان ضاله انحرافی و مریدان آن شخصیت خرافی از یک سو، حامیان تکنوکرات ها از سوی دیگر، اصلاح طلبان از دیگر سو و معاندان و سلطنت طلبان و دگراندیشان هم که مانند همیشه هم قسم شده اند در درجه اول نگذارند این جبهه و جریان تحت حمایت حضرت علامه مصباح یزدی و مرحوم آیت الله خوش وقت بتواند عرض اندامی بکند!!!

براستی چطور اصولگرایان سنتی،منحرفین، اصلاح طلبان و تکنوکرات ها همه می توانند یکدیگر را تحمل کنند اما هرگز نمی توانند درکنار خود جبهه پایداری را ببینند!!! پاسخ را باید در تفاوت نگاه این جریان و شخص حضرت آیت الله مصباح یزدی در حمایت از ولایت فقیه و پاسداری از حکومت ولایی با دیگر جریانات دانست.

حضرت علامه مصباح یزدی جزو بزرگترین و حرفه ای ترین مبارزان سیاسی دوران انقلاب بودند. همانگونه که در خاطرات هیچ کدام از سیاسیون ایران و مبارزان قدیم مطلبی در بی خیالی حضرت علامه نسبت به انقلاب نمی بینیم. شاید بتوان نزدیک ترین نظرات به نظرات امام خمینی(ره) در باب حکومت اسلامی نظرات این عالم برجسته دانست.

ایشان از همان سالهای ابتدایی انقلاب با حضور فعال در مدرسه حقانی و موسسه در راه حق و همچنین تاسیس موسسه علمی آموزشی امام خمینی(ره) سعی در تربیت نیروهای متخصص و کارا و در کل کادرسازی برای انقلاب پرداخت. امروز جمع بسیاری از بهترین متفکران و ارادتمندان به ساحت ولایت در کشور از دانش اموختگان این علامه اسلام شناس هستند.

حضرت علامه در دوران اصلاحات با درک شرایط سالها قبل انکه عده ای بخواهند فحوای کلام رهبری عزیز را درباره اشکال علوم انسانی غربی متوجه باشند، یعنی همزمان با سال 75 دوره های دانشجویی طرح ولایت را پایه ریزی کرد؛ دوره هایی با عنوان آموزش مبانی اندیشه اسلامی که از همان سال و قبل از حضور دولت اصلاحات سعی در ترویج تفکر ناب اسلامی و مبارزه با ترویج تفکرات سکولار غربی تلاش کرد. دوره هایی که تا امروز هزاران دانشجوی علاقه مند به حکومت اسلامی و پارکاب برای حکومت ولایی تربیت کرده است. شاید هیچ شخصیتی مانند ایشان تا امروز به این اندازه نیروهای جوان و تازه نفس برای انقلاب اسلامی تربیت نکرده باشد.چه کسی می تواند حمایت های رهبری عزیز از دورهای طرح ولایت و تاثیر گذاری ان را در دانشگاه ها آنهم در دوران مظلومیت انقلاب و آرمانهای ان فراموش کند؟؟؟

دوره هایی که عبدالکریم سروش در باره ان گفته بود" من نمی دانم آیت الله مصباح در این 40روز چه به دانشجویان آموزش می دهد که پس از ان اینان در دانشگاه ها همه رشته های مارا پنبه می کنند"

در همان سالهای اصلاحات که مخالفین دم به دقیقه چون موریانه افتاده بودند به پایه های کرسی ولایت این حضرت علامه مصباح بود که تمام قد به حمایت از ولایت برخواست. از سخنرانی های قرا ایشان قبل از خطبه های نمازجمعه تهران بگیر، تا ایستادگی ایشان در برابر فتنه های مرحوم منتظری در قم علیه ساحت ولایت، هنوز یادمان است نیک اهنگ کوثر کاریکاتوریست فتنه گر کاریکاتوری از این عالم برجسته کشید و برای اولین بار پس از دوران مشروطه کاریکاتور یک فیلسوف دانشمند در روزنامه ها پخش شد و حوزه های علمیه را در حمایت از ان عالم یگانه به تعطیلی کشاند، و خدا می داند تنها جرم حضرت علامه ولایت مداری و در صحنه بودن ایشان است.

یادمان نرفته کتابی که حضرت آقا بارها و بارها درباره قیام عاشورا توصیه کردند بخوانید کتاب آذرخشی از کرب و بلا  بود که ماحصل سخنرانی های این استاد فرزانه در دهه محرم ان هم در اوج اصلاحات بود. کتابی که به تنهایی و فقط در پس تببین دلایل وقوع حادثه عاشورا و بیان وجه سیاسی قیام حضرت سیدالشهدا(ع) همه بنیان های جریان اصلاح طلبی را به چالش می کشد...

در جریان نامه تعارف جام زهر خائنان مجلس ششم به رهبری این اشخاص بزرگی مانند علامه مصباح، آیت الله خزعلی، آیت الله مشکینی؛آیت الله جنتی؛ آیت الله یزدی، آیت الله مهدوی کنی و عده قلیل دیگری بودند(جای ساکتین فتنه اینجا هم خالی بود) که با صدور بیانیه خودرا اماده جانفشانی در مسیر ولایت اعلام کردند.

در سال 80 با بودجه مستقیم رهبری و توصیه موکد ایشان برای جلوگیری از انحرافات دولت اصلاحات، مرکزی با عنوان دفتر پژوهش های فرهنگی  تاسیس شد که از همان سال با جمع کردن نیروهای خالص و انقلابی و برگزاری همایش هایی جهت بصیرت افزایی با سخنرانی علما حوزه و دانشگاه پرداخت.

خوب که دقت می کنیم هرجا بحث کادرسازی برای انقلاب آنهم در همه سطوح وجود دارد نام حضرت آیت الله مصباح یزدی هم به چشم می خورد. از دوره های طرح ولایت بگیر تا موسسات در راه حق، علمی آموزشی امام خمینی(ره) و همین دفتر پژوهش های فرهنگی...

زمانی که به تاریخ می نگریم هرجا هجمه ای به ولایت می شود و یا تبیین خواسته های رهبری لازم است حتما ایشان در میانه میدان حاضرند. آنروز که بحث حکم حکومتی آقا دربرای حذف قانون مطبوعات در مجلس ششم به وجود امد، و اتهامات زیادی به رهبری زدند و تا بی نهایت بحث ولایت مطلقه را زیر سوال بردند این حضرت علامه مصباح یزدی و مرحوم آیت الله مشکینی بودند که به حمایت از این مسئله و ولایت مطلقه و تبیین آن پرداختند. همین حامیان امروز جناب مشایی حتما یادشان نرفته که اگر سال 84 حمایت های علامه مصباح و فعالیت شاگردان ایشان نبود هرگز دولت های نهم و دهم نمی بودند. 

شمارا به خدا تاریخ انقلاب را از ابتدای رهبری حضرت آقا بازخوانی بکنید، اگر فقط یک مقطع یافتید که هجمه ای به ولایت شده باشد و حضرت علامه مصباح قیام نکرده باشد حرف منکران و فحاشان درست است و بنده صریحا از ان عبد صالح و شاگرد ویژه آیت الله بهجت(ره) اعلام برائت می کنم!!!

نمی دانم چرا هرزمان بحث انتخابات می شود پتک ها بر سر این پیرمرد نحیف فرود می آید. خود در پاسخ این سوال می فر ماید ولایت مداری هزینه دارد و اگر در راهع ولایت هزینه ندادی کارت مشکل دارد. یادم نمی رود در یکی از همین دوره های دفتر پژوهش ها یکی از شاگردان خوش نام ایشان می فرمود زمانی که ایشان در خیابان روی پای رهبری افتادند و بر پای ایشان بوسه زدند، ما از ایشان پرسیدیم چرا؟ آیا نمی ترسید شمارا متهم به جنون یا تملق کنند؟؟؟ ایشان با قاطعیت ویژه ای فرمودند انگار شما باور ندارید ایشان نائب امام زمان(عج) است!!!

ما به باور حضرت علامه باور داریم و می دانیم اینها همه هزینه ولایت مداری خالصانه این عالم فرزانه است.

می خواهم بار دیگر دوستان سیاست مدار و حاضر در عرصه سیاسی اعلام کنم، تبلیغات کنید، در میدان مسابقه انتخابات فعالانه حاضر باشید،به شور و حماسه سیاسی کمک کنید اما آخرتتان را فراموش نکنید. این پیرمرد فرزانه و این علامه فیلسوف ولله حریف شما نیست. او نه فعال سیاسی است، نه حزبی دارد و نه داعیه قدرت. او فقط و فقط دغدغه ولایت دارد و بس...