مائده های آسمانی...

همین ابتدا از خواننده گرامی تقاضا می کنم، برای لحظاتی چشمان خود را بسته و همه انچه در چهارسال گذشته حول محور مذاکرات با امریکا و پیمان ژنو و برجام به انجام رسید از مقابل چشم تان عبور دهید، به انها فکر کنید، به سرعت مرور کنید و سپس بندهای ذیل الذکر را به طور دقیق مورد مطالعه و مداقه قرار دهید...

می خواهم برای دومین مرتبه تاکید کرده و مجدداً خواهش کنم با دقت و حوصله جملات زیر را بخوانید.

بگذارید برای شما خواننده گرامی همین ابتدای مقاله بگویم حتما به سرعت گوینده این جملات را خواهید شناخت، اما از خواندن دقیق آن دست نکشید. با دقت بخوانید، بدون شک پایان مقاله آنچه شما می پنداشته اید نخواهد بود...

1- امروز اگر کسانی بخواهند سلطه‌ی آمریکا را مجدداً در این کشور بر قرار کنند، بخواهند از منافع ملی، از پیشرفت علمی، از حرکت مستقل صرف‌نظر کنند برای خاطر رضایت آمریکا، ملت گریبان اینها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف این حرکت عمومی و خواست عمومی حرکت کنم، ملت اعتراض خواهد کرد؛ معلوم است. همه‌ی مسئولین موظفند منافع ملی را رعایت کنند؛ استقلال ملی را رعایت کنند؛ آبروی ملت ایران را حفظ کنند.

2- یک عده‌ای هم از روی ساده‌لوحی بعضاً، بعضی هم از روی غرض -نمیشود انسان قضاوت قطعی نسبت به اشخاص بکند، اما کار آدم ساده‌لوح، با کار آدم مغرض، در ماهیت خود تفاوتی پیدا نمیکند- خوشحال میشوند که بله، بیایید؛ نه، اینجور نیست، مذاکره مشکلی را حل نمیکند؛ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعده‌های خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، که کودتای 28 مرداد را پیش اوردند. بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینی های خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. ملت ایران را متهم کردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اینها اعتماد شد، اینها این جوری حرکت کردند. باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاکره، پیشنهاد مذاکره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمه‌ی فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید کننده و فشار آورنده مذاکره کند. مذاکره کنیم که چی؟ که چه بشود؟

3- حالا اخیراً آمریکاییها باز مسئله‌ی مذاکره را پیش کشیدند، تکرار میکنند که آمریکا آماده است با ایران مذاکره‌ی مستقیم بکند؛ این تازگی ندارد. مذاکره‌ی همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است. شما ده تا کار انجام میدهید که حاکی از سوء نیت است، آن وقت به زبان میگویید مذاکره!؟ توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید!؟ ما البته میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانه‌ای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است. احتیاج دارند به اینکه یک برگ برنده‌ای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامىِ انقلابىِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم.

4- مذاکره از روی حُسن نیت، با شرایط برابر، میان دو طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیله‌گرانه است؛ این حرکت واقعی نیست.

5- دولتمردان آمریکا مردم غیرمنطقی ای هستند؛ حرفشان غیرمنطقی است، عملشان غیرمنطقی است، زورگویانه است؛ توقع دارند دیگران در مقابل کار غیرمنطقی آنها و زورگوئی آنها تسلیم شوند؛ خب، بعضی هم تسلیم میشوند؛ بعضی از دولتها، بعضی از نخبگان سیاسی در برخی از کشورها در مقابل پرروئی و زورگوئی آنها تسلیم میشوند؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی تسلیم‌شدنی نیست. نظام جمهوری اسلامی حرف دارد، منطق دارد، توانائی دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غیر منطقی و کار غیر منطقی تسلیم نمیشود.

6- بحث مذاکره را پیش کشیدند، که ایران بیاید بنشینیم مذاکره کنیم. غرضشان یک کار تبلیغاتی است برای اینکه به ملتهای مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهوری اسلامی بود با آن سرسختی، با آن ایستادگی، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتی ملت ایران اینجور است، شماها چه میگوئید دیگر؟ این را برای خاموش کردن و ناامید کردن ملتهای سربرافراشته‌ی مسلمان که به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، این یکی از هدفها بود که ایران را پای میز مصالحه و بده‌بستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پای میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند.

7- وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعده‌ی برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکره‌ی با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمده‌اند، پدرشان دارد در می‌آید، همه چیز به هم ریخته است؛ پس ما بگوئیم خیلی خوب، بیائید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله، بیائید مذاکره کنیم. همان طور که عرض کردیم - اینکه میگویند بیائید مذاکره کنیم، مقصودشان از مذاکره، واقعاً یک گفتگوی عادلانه و منطقی نیست؛ مذاکره یعنی شما بیائید حرفهای ما را قبول کنید، تسلیم شوید، تا ما تحریمها را برداریم، تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریم ها چیز دیگری است. هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامی است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز در صحنه باقی باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت.

آغاز حیرت و تعجب...

حتما تا کنون دانسته اید جملات فوق، سخنانی از ولی امر مسلمین جهان، سیدالقائد امام خامنه ای است. حتما با خود می گویید که امروز این حرف ها دیگر ثابت شده و سخن جدیدی نیست و در حال حاضر همه ملت ایران با گوشت و پوست و استخوانشان، صحت و درستی این سخنان و فریب کار بودن آمریکاییها را حس کرده اند. اما سوال اینجاست که آیا شما می دانید تاریخ بیان این فرمایشات و سخنان گران سنگ مربوط به چه زمانی است و در چه تاریخی بیان شده؟؟؟ دقیقاً پاسخ به همین سوال است که انسان را به تحیر و تعجب و صد البته تعقل وا می دارد. امروز همه ما دیگر می دانیم که تحریم ها با مذاکره حل نخواهد شد، امروز دیگر همه می دانیم امریکا کشوری فاسد و غیر منطقی و زورگو است که هدفش از بین بردن نظام اسلامی ماست. اکنون ما می دانیم آمریکا نظامی ظالم و دروغ گو و غیر قابل اعتماد است. امروز دیگر همه فهمیده ایم مذاکره برای رفع تحریم ها یک دروغ و فریب بزرگ بوده است اما با خود می گویید دیر فهمیده ایم. زمانی فهمیدیم که همه هسته ای خود را نابود کرده ایم، رآکتور اراک از بتن پر شده، سانتریفیوژ های ما می چرخند اما بدون تزریق گاز، دشمنان ما از همه قسمت های تاسیسات هسته ای مانند نطنز، فردو و پارچین به بهانه سرکشی ها اما در واقع جاسوسی ها مطلع هستند، ذخیره اورانیوم با غنای 20 درصد دیگر نداریم و ... اما همپنان تحریم ها پا برجا هستند.تحریم های بانکی که قرار بود پس از مذاکرات و عملیاتی شدن برجام رفع شود همچنان پابرجاست و ما نتوانستیم به این علت پول گاز ترکمنستان را بدهیم و آنها نیز در اوج سرما گاز استان های مالی را قطع کردند.

برگردیم به سوال چند سطر بالا، سخنان حضرت آقا، خصوصاً مورد 7 به نظر شما در چه تاریخی عنوان شده!!!؟؟؟ پاسخ ان است که این سخنان و همه 7 مورد فوق به دو سخنرانی حماسی حضرت آقا در 19 و 28 بهمن 1391 مربوط است. یعنی دقیقاً 117 روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 1392!!!

حیرت شما، کاملا طبیعی است. بله؛ ما رهبری داریم که دقیقاً چند ماه قبل انتخابات به مردم، کد می داد، هشدار می داد، انذار می کرد؛ فریاد می کشید و راهنمایی می کرد که دشمن برای شما چه در سر دارد. آنچه که شما در سخنرانی 28 بهمن 1391 در دیدار رهبر حکیم انقلاب و مردم آذربایجان می خوانید، پیش گویی دقیق اتفاقات امروز است که البته به طور خلاصه فقط چند خط از انها در موارد ابتدایی مقاله ذکر شد. آن رهبر الهی و مومن، مانند روز می دید که احتمال دارد مردم ایران از کدام نقطه ضربه بخورند، لذا هشدار می داد، اگاهی می بخشید، دشمن را معرفی می کرد. آنچان در این دو سخنرانی اگر دقیق بخوانید از موضع عزت و قدرت و حماسی گونه سخن می گوید که انسان لذت می برد. اما تاثر انگیز انجاست که ما ملت کاری کردیم که این سید والا مقام، شش ماه پس از این سخنان و بیان جمله مشهور "من انقلابی هستم، دیپلمات نیستم" مجبور به تغییر تاکتیک و پیش گرفتن استراتژی "نرمش قهرمانانه" گردید.

 حکایت امروز...

امروز نیز رهبر انقلاب به مومنین و انقلابیون جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری کد می دهد، هشدار می دهد و انذار می کند، او البته سخنان مهمتری با مردم خواهد گفت، خصوصاً پس از حضور پر شکوه ملت در راهپیمایی 22 بهمن و باید منتظر سخنان معظم له در 28 بهمن ماند؛ لیکن همین حالا نیز رهبر عزیز انقلاب سخنان مهمی در اخرین سخنرانی خود فرموده اند که راهگشا خواهد بود اگر دقت کنیم...

امام خامنه ای 1395.11.19: "وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ٭ وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛گاهی یک کمکی، مددی، نفَسی، خونی به انسان میرسد از آنجایی که هیچ خیالش را نمیکرد و هیچ در محاسبات او نمیگنجید. برای این جبهه هم رزق لایُحتسب بود. ماها حساب نمیکردیم یعنی اصلاً به ذهن هیچ‌کدام ماها ملّت ایران و مبارزین و انقلابیّون و امام بزرگوار چنین محاسبه‌ای نمی‌آمد که ممکن است از درون ارتش کسانی [به صحنه] بیایند. رزق لایُحتسب را همیشه در محاسباتتان به‌طور اجمال در نظر داشته باشید. درست است که محاسبات عقلانی و مادّی، تأثیرگذارند، در این شکّی نیست، و لازمند هیچ آموزشی از آموزشهای اسلام به ما نمیگوید که محاسبات عقلانی نکنید، محاسبات فکری و مادّی انجام ندهید؛ نه، حتماً باید محاسبه کرد؛ امّا یک جایی هم باز بگذارید برای محاسباتی فراتر از مسائل مادّی؛ فراتر از آنچه به عقل انسان میرسد؛ این، رزق لایُحتسب است؛ این همان چیزی است که محاسبه نشده است و به ما میرسد؛ این در همه‌ی محاسبات ما وجود دارد؛ در همه‌ی کارهای جبهه‌ی مؤمن، این را باید رعایت کرد و در نظر داشت و انتظارش را داشت. در دعا میخوانیم: یا مَن اِذا تَضایَقَتِ الاُمورَ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام؛ وقتی کارها گره میخورَد، وقتی به حسب ظاهر بن‌بست به وجود می‌آید، گاهی خدای متعال از یک گوشه‌ی این بن‌بست یک راهی باز میکند که -لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام- هرگز وَهم بشر و اندیشه‌ی انسانی به آن نرسیده بود؛ ‌چنین چیزی وجود دارد. یک نمونه‌اش جنگ تحمیلی است..... اگر مؤمن باشیم، اگر در ذیل عنایتِ توکّل به خدا و امید به خدا عقلانیّت را به کار بیندازیم، آن‌وقت این باب برای ما باز خواهد شد؛ نه اینکه عقلانیّت را تعطیل کنیم، نه اینکه محاسبات مادّی را کنار بگذاریم؛ نه، همه‌ی اینها لازم است و ما هم همیشه تأکید میکنیم، امّا در کنار این، یک جایی بگذارید برای مدد الهی؛ اگر چنانچه اهل توکّل به خدا هستیم، اهل امید به خدا هستیم. در این ۳۷، ۳۸ سالی که از اوّل انقلاب گذشته، در همه‌ی مسائلِ انقلاب همین‌جور بوده و ما همیشه مدد الهی را مشاهده کرده‌ایم "

فریاد تقوا ؛؛؛ کدهای انتخاباتی:

در سطور فوق که از سخنرانی حماسی رهبر انقلاب مربوط به چند روز گذشته ذکر شده، اگر دقت نمایید، ایشان مومنین را متذکر می شوند به توکل الهی، اعتماد به سنت های الهی و امید به رزق لایُحتَسِب. حضرت آقا با درک فضای سیاسی روز جامعه و اضطراب مومنین انقلابی برای انتخابات سال آینده؛ به انان نوید گشایش الهی و رزق رسیده از جایی حساب نشده را می دهند که راهکارش فقط توکل به خداوند است. امروز که عده ای انقلابیون دور هم جمع شده اند و حساب و کتاب های سیاسی می کنند و به قول خود راهکاری عقلانی و جامعه پسند را پیش رو گرفته اند و از ان سو نیز یه این حرکت طیف دیگری از انقلابیون انتقاداتی دارند. دقیقاً در همین فضا و تخریب های بی امان دشمن فریب کار، مومنین نباید خود را ببازند و نا امید شوند. بلکه باید در کنار همه رفتارها و محاسبات عقلانی خویش، رزق لایُحتَسِب الهی را نیز مد نظر داشته باشند. حضرت اقا می فرمایند که در همه روزهای انقلاب این امدادهای الهی را مشاهده کرده ایم به شرط توکل به خدا و ایمان و باور به سنت های الهی. واقعیت همین است که ما باید تلاشمان را کرده ، برای نیل به یک اتحاد گفتمانی و عمیق و تربیت امت اسلامی و امت تمدن ساز تلاشمان را بنماییم و صد البته چشم به امداد الهی نیز داشته باشیم. بی شک تلاش انقلابیون جامعه برای دست یازیدن به یک اتحاد کاربردی و راهبردی با همه ایراداتش، قابل تقدیر است و باید به مومنین جامعه گفت در این مسیر اگر احساس کردیم به بن بست خورده ایم از ضعف ایمان ماست بلکه باید به امداد الهی و هدایت های داهیانه رهبر حکیم انقلاب توجه داشت و باور نماییم که " الا ان حزب الله هم الغالبون"

 

هاشمی به روایت هاشمی

انقدر فوت حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی سریع رخ داد که هنوز بسیاری در شوک فوتش هستند. اکنون پس از فوت او همه می خواهند خود را به نحوی در این جریان شریک کنند و گاهاً حتی کاسه داغ تر از آش و دایه مهربانتر از مادر می شوند. آنها بسیار ناراحت هستند که چرا صحنه تشییع پیکر آن مرحوم صحنه ای برای تشنج و ضدیت با انقلاب نشد. بدون شک و یقیناً پیروز واقعی میدان محک توان مدیریتی دست اندرکاران نظام اسلامی؛ در زمان فوت هاشمی، شخص رهبر انقلاب و انقلابیون فدایی او بودند. حزب الهی های واقعی سکوت کردند و حرمت میت را نشکستند اما هفته ای می شود که طماعانی که می خواهند بیشتر در صحنه بمانند و منتظرند به نحوی از فرصت پیش امده برای مظلوم نمایی استفاده کنند، اینان یقیناً شکست خوردگان میدان هستند.

نگاهی به رفتارهای مرحوم حجت الاسلام شیخ علی اکبر هاشمی:

یکی از انتقاداتی که همیشه از سوی انقلابیون به هاشمی رفسنجانی وارد بود، زاویه گرفتن ها و موضع گرفتن های گاه و بیگاه او در برابر نظرات رهبر حکیم انقلاب بود. هرچند او همانطور که خودش می گفت برای رهبر انقلاب احترام و عشق خاصی قائل بود لیکن بسیار راحت گاهی اوقات مواضعی می گرفت که رهبر انقلاب را مجبور به موضع گیری می کرد.

هاشمی در جریان در خواست برای عدم توجه به عرصه نظامی و متشابه سازی ایران به ژاپنی که صنعت دارد و قدرت نظامی ندارد با موضع گیری صریح رهبر انقلاب مواجه شد آنگونه که رهبر انقلاب گوینده این سخنان را یا جاهل دانست و یا خائن. پس از این سخنان بلافاصله موضع گیری های متناقضی از سوی دفتر آقای هاشمی بلند شد. لیکن در نهایت این پست جنجالی از صفحه اجتماعی مرحوم هاشمی حذف شد. در جریان حمایت های بی دریغ هاشمی از مسئله برجام و یا تاکید مداوم او بر دو قطبی تندرو و میانه رو، رهبر انقلاب موضع گیری های صریحی داشتند که کاملاً سمت و سویش مشخص بود. نمی خواهم بگویم هاشمی ضد ولایت فقیه بود که حقیقتاً نبود اما نمی توانم بگویم که او همان انقلابی سال های ابتدایی پیروزی انقلاب و دهه شصت بود،که حقیقتاً نبود.

هاشمی نه آن قدیسی است که اخیراً تلویزیون از او ساخت و نه آن عفریتی که در ذهن بسیاری از ما جای دارد، بلکه او فقط هاشمی است با مختصات خاص خودش. هاشمی از زمانی که در راس دولت قرار می گیرد بیشتر از انکه یک انقلابی جلوه کند یک رییس جمهور عملگرا نشان می دهد. عملگرا بودن نه به معنای یک مدیر عملیاتی، خیر؛ بلکه عملگرا به معنای ترجمه فارسی کلمه"پراگما". به عنوان مثال "فولادوند" یکی از ضد انقلابان فراری و استراتژیست های همکار با موسسات غربی، در سال 84 ابتداً دستور به تحریم انتخابات می دهد، لیکن برای دور دوم انتخابات همه روشنفکران را دعوت به رای دادن و حمایت از "هاشمی" می کند. او در مصاحبه با سایت آفتاب نیوز در 29 خرداد 84، هاشمی را یک عملگرا و پراگمای سرد و گرم چشیده سیاست ایران می داند که شیوه های عملگرایانه اش قابل ستایش است. آن روزها و همین روزها هم عده ای می گویند "مرحوم هاشمی" سال 84 آبرو گذاشت و برای انقلاب و شور انتخاباتی آمد، اگر اینطور بود او پس از انتخابات به خاطر ایجاد شور انتخاباتی و وحدت سیاسی باید خوشحال می بود نه اینکه از همان دقایق ابتدایی مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری نهم، او تیغ انتقادات را به سوی منتخب انتخابات نهم کشید و حتی لحظه ای در عنادورزی با منتخب جدید مردم کوتاه نیامد.مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتابی با عنوان "تکیه گاه" نوشته "محمدحسن روزی طلب" را با موضوع بررسی عملکرد هاشمی در دو انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم به چاپ رسانده که مطالعه این کتاب و دیدن برخی مستندات غیر قابل انکار آن، انسان را در مورد اقدامات اقای هاشمی به حیرت وا می دارد.

حال اکنون پس از فوت "هاشمی" کسانی که تا دیروز از سایه او برای حیاتشان بهره می بردند و ریزه خوار خوانش بودند، مجبورند یا سایه سار دیگری بیابند که قطعاً نخواهند توانست چون وجود ندارد مگر اینکه به زیر سایه رهبر عزیز انقلاب امده و مختصات انقلابی به خود بگیرند و یا حالا باید شروع کنند از او یک اسطوره و قدیس ساخته و ناله وا مظلوما سردهند تا با غلیان احساسات مردمی شاید بتوانند از این نمد هم برای خود کلاهی بسازند.

خودشان هم خوب می دانند و مردم هم بهتر از انان که بسیاری از حامیان سینه چاک این روزهای هاشمی هیچ علاقه ای به او ندارند، اما مجبورند او را زنده نگه دارند تا زنده بمانند. اینان همان خناسانی هستند که در پیام رهبر انقلاب به ایشان اشاره شد. ان چیزی که باعث شد هاشمی دیگر به تریبون نماز جمعه نیاید بر خلاف گفته های حجت الاسلام محسنی قمی، فتنه انگیزی فتنه گران نبود بلکه مواضع خود اقای هاشمی بود.

"هاشمی" در سال 88 هیچ گاه مظلومیت انقلاب اسلامی را از تربیون های در اختیار خود فریاد نکرد، او می دید در فتنه 88 دختر و پسرش چگونه آتش بیار معرکه شده اند اما سکوت کرد. رهبر انقلاب درباره سکوت خواص هشدار داد اما او همچنان ساکت بود. می دید در خیابان ها بهایی ها و ضد انقلاب و منافقین به امام و انقلاب توهین می کنند اما هیچ حرفی نزد. موضعی نگرفت و ساکت ساکت بود. درحالی که رهبر انقلاب در نمازجمعه 29 خرداد 88 با همه وجود برای هاشمی و ناطق نوری آبرو گذاشت، انها هرگز در طول 8 ماه فتنه دهشتناک تهران از رهبر مظلوم ما و انقلاب اسلامی دفاع نکردند و حرفی علیه هتاکان نزدند. حتی اشک رهبر انقلاب را در محراب نماز جمعه تهران دیدند و باز هم ساکت بودند. بماند که حمایت های بی دریغ فائزه هاشمی از بهایی ها هیچ گاه توسط پدرش محکوم نشد.

"هاشمی رفسنجانی" اکنون فوت کرده است و پشت سر میت باید خوبی هایش را گفت. بله او از ان دست مردانی بود که در دهه 40، زمانی که انقلاب و امام خمینی(ره) تنها بودند، به یاری انقلاب برخواست. ان روزها هیچ کس احتمال پیروزی انقلاب را نمی داد و انها فقط از سر تکلیف مبارزه را آغاز کردند. هاشمی در زندان شکنجه هایی شد که امروز فقط حرف زدن از آن برای ما ترسناک است، اما واقعیت این است که ما حق داریم و باید به ما حق داد از "هاشمی" انقلابی و مجاهد و سخت کوش و با هوش و نترس دوران انقلاب، انتظارات زیادی داشته باشیم.

اینک ما به گذشته مبارزاتی او احترام می گذاریم، تلاش های خالصانه اش را ارج می نهیم اما از برخی عملکردهای او گلایه داریم و سوال داریم. دفاع کورکورانه از اشتباهات و خطاهای هاشمی و بالا اوردن او در حد یک معصوم فقط حیله کثیف عده ای خناس است که می خواهند برای خود آبرویی دست و پا کنند و برای ان مرحوم چیزی جز عذاب قبر به همراه نخواهند داشت. در این زمینه سخن بسیار است که باشد برای بعد...

بررسی پیام حضرت اقا پس از انتشار خبر فوت "مرحوم هاشمی"

با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم.

 {رهبر حکیم انقلاب در اولین فراز از پیام حکیمانه خود، آقای هاشمی را حجت الاسلام خطاب می کنند که شدیداً در بین طرفداران نه چندان صادق ایشان که البته سر ارادتی به ساحت ولایت مطلقه فقیه هم ندارند، سر و صدا به پا کرد که صد البته مسئله بسیار عادی است و رهبری عزیز مانند عوام نسبت به این واژه ها فقط به عنوان یک سری صفت های شخصیت آور نگاه نمی کنند بلکه این واژه ها در فقه اسلام و حوزه های علمیه جایگاه خاصی دارد، همچنان که واژه شیخ که برای ایشان بکار برده می شود نیز واژه کم اهمیتی نیست}

فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام می‌رسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید.

{حضرت اقا در پیامشان صراحتاً و بارها و بارها سابقه رفاقت خود با اقای هاشمی را طولانی تر از هر شخص دیگر اعلام می کنند و انگونه سخن می گویند که عده ای سعی نکنند برای ایشان خاطره سازی کنند یا مدعی نزدیکی بسیار به ایشان شوند. این در حالی است که همین الان عده ای انگونه سخن می گویند که انگار همه بار سختی ها و مشقات انقلاب از اغاز نهضت تا روز فوت آقای هاشمی، روی دوش ایشان بوده است!!!}

هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار می‌آمد.

{ حضرت اقا برای آقای هاشمی هوش وافر و صمیمیت کم نظیر را ذکر می کنند، منتها برای ایشان در آن سالها!!! کدام سالها؟؟؟ همان سالهای اول انقلاب و قبلش که تنگناها و دشواری ها را با یکدیگر....؛ نه حالا و در سالهای اخیر!!! دقت کردید، صمیمیت کم نظیر در آن سالها...!!!}

اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.

{ رهبر انقلاب در این قسمت پیام خود، با صراحت، اشاره می کنند به وجود اختلاف ها و اجتهادهای متفاوت میان خود و ایشان که در برهه های مختلف روی داده و فقط مربوط به چند سال اخیر هم نبوده و جالب آنکه حضرت اقا می فرمایند این اختلاف نظرها نتوانست پیوند رفاقت میان انها را به کلی بگسلد!!! و این یعنی به میزان زیادی توانسته است بگسلد. البته خود حضرت آقا در ادامه توضیح می دهند که خناسان نتوانستند از علاقه اقای هاشمی به شخص رهبر انقلاب کم کنند و جالب اینکه حضرت آقا حرفی از علاقه خود به ایشان به میان نمی اورند و جالب تر انکه به خناسان اشاره می کنند. به راستی چه چیز خناسان را امیدوار به نتیجه پروژه اختلاف افکنی میان هاشمی و رهبر انقلاب کرده بود و چرا خناسان دور ایشان جمع بودند؟؟؟}

سال‌ها زندان و تحمل شکنجه‌های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.

{حضرت اقا در این قسمت پیامشان به سالهای اغازین نهضت و زحمات هاشمی اشاره کرده و به مسئولیت هایش در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و خبرگان اشاره می کنند و از ان به عنوان برگه های درخشان زندگی هاشمی یاد می کنند اما هیچ اشاره ای دوران ریاستش بر مجمع تشخیص نمی کنند و انگار این دوران جزو دوران درخشان او نیست. به راستی دوران هایی از حیات او که حضرت اقا از ان با عنوان نشیب ها در برابر لغت فرازها استفاده می کنند چه دورانی بوده و او چه کرده؟؟؟ }

بگذریم که حضرت آقا در نماز تاریخی شان بر پیکر مرحوم هاشمی بدون هیچ خوش و بش و احوال پرسی با حاضران درصفوف اولیه نماز که گاهاً از محکومین زندانی هم بودند، نماز میت را آغاز و به سرعت تمام کردند و البته ذکر مشهور" اللهم انا لانعلم منه الا خیرا" را نفرمودند بلکه برای ایشان درخواست غفران و آمرزشی کردند که سابقه نداشت. 9 بار کلمه العفو را به کار بردند در حالی که برای امثال آیت الله مهدی کنی(ره) اینچنین نبود و جمله "انا لانعلم منه الا خیرا" را 3مرتبه تکرار کردند. ویا ایشان برای اولین یار از جملاتی مانند "انتَ غنیٌ عن عذابه" و یا " ولاتَرُّدُنا بعذاب" استفاده کردند که معانی عجیبی دارد.

بدون شک "مرحوم هاشمی" عاقبت به شر نشد و هیچ جای مقایسه میان ایشان و مرحوم اقای منتظری نیست. شاید همان علاقه ذاتی اقای هاشمی به رهبر انقلاب دلیل نجات و عاقبت به شر نشدنش بوده.

نویسنده کمترین این سطور امیدوارست مجاهدت ها و تلاش های ایشان در سالهای اغازین نهضت ذخیره شب اول قبرش باشد. لیکن او هرگز قدیس و مظلومی که عده ای می نمایانند نیست.

در ذیل لینک های گذاشته شده است که با مطالعه ان به برخی دلایل انتقاد منتقدان به ایشان پی می برید و همچنین به ذات پلید برخی حامیان منافق صفت ایشان که در نیمه دوم دهه 70 دشمن واقعی ایشان بودند پی خواهید برد.

لینک1    لینک2   لینک3   لینک4   لینک5    لینک6    لینک7    لینک8    لینک

لینک10    لینک11    لینک12    لینک13   لینک14   لینک15     لینک16   لینک17   

لینک18    لینک19     لینک20    لینک21    لینک22    لینک23      لینک24     لینک25

لینک26     لینک27      لینک28      لینک29      لینک30    لینک31    لینک32    لینک33 

لینک34    لینک35   لینک36    لینک37    لینک38    لینک39     لینک 40

 لینک41