از انانی مباش( با نگاهی به اخلاقی ترین حکمت نهج البلاغه)

1- از انانی مباش که : مرگ را خوش نمی دارد چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر ان از مردن می ترسد مشغول است.
2- از آنانی مباش که : نیکوکاران را دوست می دارد،اما کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن می پندارد در حالی که خود یکی از آنان است
3- از آنانی مباش که : از کار بد باز می دارد و خود باز نمی ایستد و بدانچه خود نمی کند فرمان می دهد....
4- از آنانی مباش که : از سپاس انچه به او داده اند ناتوان و از آنچه مانده فزونی را خواهان.....
5- از آنانی مباش که : اگر از دنیا به او دهند سیر نشود و اگر از آن بازش دارند قناعت نکند....
6- از آنانی مباش که: درباره دنیا چون زاهدان سخن گوید و درکار دنیا راه جویندگان ان را پیشه سازد...
7- از آنانی مباش که : به آخرت امیدوار است بی انکه کاری سازد و به آرزوی دراز توبه را واپس اندازد...
8- از آنانی مباش که: از مردم می ترسد نه در راه طاعت خداوند و از خدا نمی ترسدبه جهت طاعت بندگان خدا...
9- از آنانی مباش که : حق خودرا به کمال می ستاند و حق دیگری را به کمال نمی دهد.
10- از آنانی مباش که :دیگران را راهنمایی و هدایت میکند اما خود گمراه می ماند، دیگران فرمانش را می پذیرند و هدایت می شوند و خودش نافرمانی میکند...

11- از آنانی مباش که : به سود خود بر دیگری حکم کند و برای دیگری به زیان خود حکم ندهد...
12- از آنانی مباش که : با توانگران به بازی نشستن را دوست می دارد تا با مستضعفین و مستمندان در یاد خدا پیوستن...
13- از آنانی مباش که : عبادت و طاعتی را از خود بسیار می داند و مانند همان را از دیگران بسیار ناچیز، بر مردم طعنه زند و در تنهایی خود کار به ریا و خیانت کند...
14- از آنانی مباش که : گناه دیگران و هرکه جز خود را بزرگ می پندارد و بیشتر از انرا که خود کرده ناچیز به حساب می آورد...
15- از آنانی مباش که : غنیمت را غرامت و غرامت را غنیمت می پندارد، از مرگ بیم دارد اما فرصت هارا وا می گذارد و از دست می دهد..
16- از آنانی مباش که : درآنچه فانی است بر دیگران پیشی دارد و انچه باقی و ماندنی است سهل و آسان می گیرد...
17- از آنانی مباش که : در گفتن،بسیار گفتار و در عمل،اندک کردار...
18- از آنانی مباش که : انچه را مایه عبرت است،وصف می کنند اما خود عبرت نمی گیرند، در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد...
19- از آنانی مباش که : چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدم سازد و توبه را واپس زند و البته چون رنجی به او رسد از راه شرع درآید . طاعت...
20- از آنانی مباش که : چون کار کند در کار بسیار کند و کاهل و کوتاه است و چون چیزی را بخواهد زیاده خواه است...
21- از آنانی مباش که : اگر بی نیاز شود،سرمست گردد و مغرور، و اگر مستمند شود،مایوس و سست و رنجور...
22- از آنانی مباش که : اگر دیگران گناهی کنند،خرد تر و کوچکتر از گناه خود او بر انان بیمناک شود، و برای خودش پاداشی بیش از عملش می خواهد...
24- از آنانی مباش که : در انچه که بر سر ان شک و تردید دارد و بر سر دوراهی گیر افتاده به فرمان هوای نفسش عمل میکند، و درباره انچه یقین دارد،درچیره گی بر نفس ناتوان است...
25- از آنانی مباش که : اگر بلایی به او رسد با زاری خدارا می خواند اما در خوشی با غرور از خدای روی بر می گرداند...
26- از آنانی مباش که : چون عافیت یابد به خود می بالد و چون گرفتار بلا شود نومید ونالان...
27- از آنانی مباش که : اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانی است و اگر تندرست شود پیوسته در خوشگذرانی...